سلام برسون (۱)

داشتم از مدرسه بر میگشتم خونه خیلی گرسنم بود اون روز مث همیشه که بابا و مامان شرکت بودن باید میرفتم خونه و غذای شب گذشته رو گرم میکردم و میخردم تازه دو روز دیگه امتحان ریاضی هم داشتیم باید تمرین میکردم تو همین فکرا بودم که صدای بوق ماشین اومد آرمان آرمان برگشتم سمت صدا دیدم سروش پسر همسایست که همکلاسی منه با بابا و مامانش هستن رفتم طرفشون سلام کردم ساناز خانم گفت آرمان جون بیا برسونیمت ما داریم میریم خونه سوار شدم سروش برادر 4 ماهشو تو صندلی عقب بغل کرده بود ساناز خانم هم شالش رو گردنش افتاده بود و موهای خوشکلش باز بود احمد اقا گفت ارمان اوضاع چطوره دوست دختر گرفتی ساناز گفت احمد بیخیال پسرمون خجالتیه گفتم چی بگم زشته اخه گفت زشته چیه منو نگاه زن به این خوشکلی دارم دوتا دارم اره ساناز زد تو سر شو گفت گمشو خیکی کی تو رو نگاه میکنه چی کی منو نگاه میکنه قربونم میرن و کلی خندیدیم ساناز گفت امروز ارمان ناهار خونه مایی گفتم نه ممنون احمد گفت خونه برای چی بری جقی و کلی خندید من اب شدم سروش گفت بابا چی میگی ساناز گفت این بابات بی ادبه کاریش نمیشه کرد ارمان جون تو به دل نگیر به هر حال ناهار خونه مایی گفتم چشم احمد همراهش زنگ خورد و بعداز صحبت گفت من کار پیش اومد برام شما رو میرسونم و میرم
ساناز گفت بهتر بچه ها دیگه مجبور نیستن تو خونه چرت و پرت های تو رو گوش کنن راحت میشینن سر درسشون امتحان هم دارن رسییدیم دم خونه من پیاده شدم سروش بچه رو داد بغل من و خودش کیف ها رو گرفت ساناز در رو باز کرد و رفتیم تو خونه بچه تو بغل من اروم خوابیده بود سروش رفت دست و صورتشو بشوره ساناز از اتاقش اومد بیرون واااااااای یه تاپ سفید که جلوش یه گل و یه پروانه بود بازوهاش سفیدش برق میزد و شلوارک لی خوشکل و چسبون پوشید اروم با لبخند می اومد طرفم من چشمم تو پستوناش بود که اروم موقع راه رفتن بالا و پایین میرفتن و نوک برجستشون بد جوری تو چشمام بود بهم نزدیک شد ارمان جون ببخشید زحمتت شد خسته شدی دستشو اورد جلو بچه رو بردم طرفش خواست بچه رو بغلش بگیره تمام سینه هاش تو دستام بود چقدر نرم بودن اوووووف چه حالی داد اون لحظه نمیدونین چه کیفی کردم صورتم قرمز شد و گفتم خواهش ساناز جون من کوچیک شمام لبخند زد و گفت أقایی شما بعد برگشت بره تو اتاق خواب اووووم وااای کونش تو شلوارک لی چقدر باحال و ناز بود یه کون گرد و برجسته که موقع راه رفتن بالا و پایین میرفت و بکم لرزش هم داشت .

با صدای سروش به خودم اومدم تو سرویس همش تو فکر ساناز بودم به دستام نگاه میکردم که همین چند لحظه پیش تمام سینه های ساناز توش بود اوووف اون کون گرد و نازش که موقع راه رفتن میلرزید و چپ و راست میشد کیرم بدشق شده بود تمام ذهنم ساناز بود دستمو بردم روی کیرم چشمامو بستم و تو ذهنم ساناز رو بردم گوشه دیوار از پشت بغلش کردم ووویییی قلبم داشت با شدت هزار میزد یکم مایع زدم کف دستم و رفتم تو دستشوی کیرمو در اوردم چشمامو بستم ساناز رو از پشت بغل کردم دستامو گذاشتم رو پستوناش کیرم روی اون کون داغ و تپلش بود و محکم میمالیدمش وااااااای چه حالی داره ااااااخ داغ بود برش گردوندم محکم بغلش کردم تمام بدنش مال من بود کیرم لای کوسش بود سینه هاشو حس میکردم اوووووووف چقدر نرم و کرم بود اااااااای جووووون لبامو گذاشتم رو لبش کیرم رو لای کوسش میچرخوندم اااااااه ااااااااااه اووووه اوووه اوووه ابم اومد وااای اااااای بدنم تا کمر تا شد با تمام قدرت اب از کیرم زد بیرون اونم سه بار با تمام فشار چقدر کیف کردم خیلی حال داد یه نگاه به کیرم کردم که هنوز راست سرحال بود نوکش کامل قرمز شده بود سریع اونجا رو تمیز کردم یه جیش کردم و کیرمو شستم دست و صورتمو با صابون شستم و رفتم بیرون سروش صدا کرد بیا ارمان ما اشپزخونه هستیم دست و رومو خشک کردم با انگشت موهامو مرتب کردم رفتم اشپزخونه گفتم سلام سروش خندید و گفت چقد سلام میکنی ساناز به من نگاه کرد و گفت خوب سلامتی میاره بیا آرمان جون بشین . ناهار ماکارونی بود با ترشی و نان و نوشابه مشغول خوردن شدم زیر چشمی به ساناز نگاه میکردم بازوهای سفیدش خیلی خوشفرم بود در حالت نشسته سینه هاش توی تاپ کاملا گرد شده بود یه نگاهی به میز کردم دیدم نوشابه کنار دست سانازه لیوانمو برداشتم و گفتم میشه لطفا نوشاب بریزی اره عزیزم بیا نوشابه رو برداشت و بسمت من خم شد وووییی چاک سینهاشو میشد دید بازم کیرم وولی وولیش گرفته بود با صدای نازش گفت بچه ها زودتر بخورین برین سر درستون

ناهار رو خوردیم و تشکر کردیم تو اتاق سروش مشغول حل تمرین و مسئله شدیم  یکساعت گذشت در اتاق صدا کرد گفتیم بفرمایید ساناز با یه سینی که توش بیسکویت و میوه و دو تا چایی بود اومد تو خسته نباشید بیاین خسته در کنین و چه چیزی بخورین خم شد سینی رو بزاره وااااای سینه هاش درست تو چشمم بود سفید براق خط سینه هاش چشم رو نوازش میداد کنارمون نشست و گفت بسه دیگه یه چی بخورین ارمان به مامانت زنگ زدم گفتم پیش مایی و داری درس میخونی و یهو یکی اروم زد پس کلم وگفت مامانت  سفارش کرد که شیطونی نکنی و سه تایی خندیدیم سروش من دارم میرم خونه طبقه پایین کار دارم بچه شیر خورده و خوابیده اگه بچه های خوبی باشین درسخون بعده امتحان ریاضی یه سینما سه تایی مهمون من کلی خوشحال شدیم و گفتیم چشم ساناز رفت سروش پا شد یه نگاه کرد و در بست اومد گوشیشو اورد آرمان بیا ببین چی دارم یه فایل رو باز کرد واااای چه عکسایی زنای خوشکل یکی یکی میدیم سروش کیرشو میمالید و هی میگفت هوووف اگه این بود واااای این پیشم بود گفتم اگه بود الان چیکارش میکردی می افتادم روش و میکردمش سینه هاشو میخوردم از یه عکس رد شد گفتم بزن عقب ببین چی کدوم این یکی میگم چقد شبیه مامانته یکم نگاه کرد و گفت اره شبیه چطور مگه گفتم هیچی همینجوری گیر داد باید بگی بابا فقط گفتم شبیه میدونم گفتی شبیهه ولی منظورت چی بود یه نگاه بهش کردم و گفتم بگم گفت بگو  ناراحت نمیشی نه نمیشم فقط بگو سینه هاش سینه هاش  مثل سینه های مامانته اوووه نه بابا از کجا میدونی خوب میدونم چجوری میدونی اخه بگو وفتی خم میشد از یقه تاپش دیدم از رو تاپ هم معلومه واااای جدی ببین عکس رو دقیقا مثل همینه اره دیگه فقط نوک سینه مامان تو برجسته تره اها جالبه کونش چی اونم دیدی نه کونشو که ندیدم ولی از رو شلوارکش معلومه گرده یعنی چجوری بگو خوشم میاد سروش راستی خوشت میاد میگم اره بابا دوست دارم حال میده راحت باش از پشت که دقت کردم کونش بالا و پایین میره  و یکم میلرزه یعنی کونش برجسته و گرد و نرمه ببین سینه هاشم دقت کردم آروم هم که راه میره  تکون میخوره اخه مامانت سوتین نمی بنده واسه همینه یکم اطراف نوک سینه هاس خیسه واسه شیره اضافش میزنه بیرون قشنگ معلومه سینه هاش پره شیره آرمان تو دوست داری سینه هاشو بخوری لبخند زدم گفت بگو دیگه چرا میخندی اره اگه تو ناراحت نشی نه ناراحت نمیشم خیالت تخت پاشد رفت از تو حال چند تا دستمال کاغذی اورد سه تاشو خودش گرفت و سه تاشو داد بمن از تو کشو یه کرم در آورد درشو باز کرد یکم ازش گرفت داد بمن بگیر یکم چیکار کنیم جق بزنیم جق اره جق از دهنم در رفت وگفتم ولی من ولی تو چی خندیدم و گفتم همین یساعت پیش زدم کجا کی گفتم تو دستشویی نه بابا چجوری گفتم زدم دیگه بگو اخه خوب مامانتو که دیدم تاپ و شلوارک پوشیده دیگه طاقت نیاوردم و زدم بیا دوباره . دوباره بزنم بیا دوتایی حال میدها خوب الان اینا رو که گفتی سرحال شدم باشه بیا اروم کرم رو مالیدیم به کیرمون سروش مامانتو چجوری بکنم از کونش بکن اوووف دوست دارم کونشو بکنی مامانت در رو باز کنه بیاد تو اتاق دستشو بزاره تو موهاش لباشو غنچه کنه سرشو بالا کنه با دستاش موهاشو باز کنه تو هوا بچرخونه یه نگاه به من کنه لبخند بزنه بچرخه خم بشه دستاشو بزاره رو کونش همونجور کمرشو میچرخونه کونشو بماله برگرده طرف من دستشو بزاره رو سینه هاش چنگ بزنه و بماله و سینه هاشو بچرخونه بیاره رو شکمش کمرشو تاپ بده کمرشو ببره عقب دستشو بزاره رو چاک کسش با انگشتش فشار بده چشماشو نازک کنه بگه میخوایش اره آرمان جون درش بیارم برات اروم دستشو ببره رو زیپ شلوارکش بکشه پایین دگمشو باز کنه بچرخه به پشت کمرشو خم کنه اروم اروم بکشه پایین کونشو بچرخونه اووووف سروش کون مامانتو ااااخ چیه لامصب ووووییی جوووون برگرده دستشو بزاره زیر تاپش یواش بکشه بالا سینه هاش واااای نگاه کن چیه اووووووف سینه های ساناز جووون تاپشو بکنه اروم اروم بیاد طرفم خم بشه سینه هاشو بزاره رو صورتم با دستاش سینه هاشو جم کنه نوکشو بیاره رو لبم اووووم دارم میخورم جووون سروش سینه های مامانت تو دهن منه اااخ میچرخه کونشو میاره پایین اروم میشینه سوراخ کونشو میزاره رو نوک کیرم یواش فشار میده و میچرخونه اااخ رفت تو وااای داغه اوووف حال میده جووون چه کونی. بالا و پایین بالا و پایین اااااااه ااااااه ااااااااه اااای به خودم اومدم ابم اومده بود چه کیفی کردم دیدم سروش بمن نگاه میکنه و میخنده گفتم ابت اومد گفت اره بابا همون موقع که گفتی سوراخشو گذاشت رو نوک کیرت فشار داد دمت گرم خیلی یاحال بود تا حالا اینقدر کیف نکردم تو جق قابل نداشت وظیفه مو انجام دادم
پایان قسمت اول 👌🌟😉

نوشته: کچل خان

دکمه بازگشت به بالا