صیغه کردن لیلا

من براي اولين بار دارم مينويسم، طبيعت اين داستانهاي سكسي جوريه كه همه شبيه همن و آدم فك ميكنه اكثرشون دروغن، ٢٩ سالمه، يه آدم خيلي معمولي با يه شغل خيلي معمولي، هيچ پسري نيست كه فكر سكس و اين حرفا تا اين سن به سرش نزده باشه، منم كه گفتم يه آدم معموليم، ده سالم كه بود فهميدم آلتم بلند ميشه و اگه بمالمش خيلي حس خوبي داره ولي اينكه تهش يه حس خالي بودن داشت منو از اين كار دور ميكرد كمي، حالا ولي ماهي يكي دو بارو حداقل با خودم ور ميرفتم، آدم گرمي نيستم، خودم متوجهم، يه بار تو ٢٧سالگي به خاطر يه بيماري بستري شدم تخت كناريم يه آقايي بود كه زود باهام صميمي شد و حرفو كشيد به سكس گفت تا حالا دختر مختر بلن كردي؟ گفتم نه، واقعيتش رو بخواين از سكس با دختر ميترسم، گف كه من كارم آدم جور كردنه خلاصه خواسته باشي در خدمتيم، شمارشو گرفتم، يه شبي همينطوري كه يه فيلم نگاه ميكردم يادش افتادم بهش زنگ زدم برداشت، گفتم حالا شما كه واردي ما الان دلمون يكي خواست، گفت كه خرج داره، از همه نوع هم آدم داره، گفتم بيوه يا مطلقه باشه، دختر و زن شوهر دار نميخوام، گف كه بابا ما خودمون اين كاره ايم، بعدشم گفت امشب با جوون حال ميكني يا پير! گفتم اين چه سواليه؟! خلاصه با يه قيمتي توافق كرديم، گفت حالا اين اولي رو ببين بعدن كيساي بهترو رو ميكنم، آدرس داد بهم و شماره تلفن، زنگ زدم به خانوم و هماهنگ كرديم، يه پژوي نقره اي دارم، يه كم عطر اينا به خودم زدم و راه افتادم.

وقتی كه رسيدم يه خانوم با سرو وضع معمولي ولي لباساي تنگ و ساپورت ايستاده بود، زنگ زدم دوباره، گوشيشو كه برداشت مطمئن شدم رفتم جلو و سوارش كردم، اسمش ليلا بود ٢٦ ساله گوشتي بود لباي درشتي داشت ولي اونقدر جذاب نبود، صداش اما نرم و قشنگ بود، يه جور كشداري هم حرف ميزد كه من كلا هوشم پريده بود.رسيديم در خونه من طبقه بالاي مادرم اينا يه اتاق داشتم ٣٠ متر اينطورا، مادرم اينا رفته بودن شهرستان و من به خاطر كار تنها بودم، همسايه ها هم خيلي سرشون تو زندگي هم نيست، با اينحال گفتم من ميرم بعد تو بيا كه حالا اگرم كسي ديد شك نكنه، ده ديقه بعد بالا تو اتاق خواب مادرم اينا بوديم، داشت لباساشو در ميورد كه من گفتم صبر كنه و گفتم ميخوام يه صيغه بخونيم ولي بدون لاستيك سكس كنيم، چه ميدونم شايد زد اين بدبخت بچه دار شد! ديوونه بودم اونموقع! گف باشه بابا قبلت! خلاصه از اينترنت دراوردم و متن صيغرو خونديم! اينطوري ولي خدايي حس آرامش بيشتري داشتم… مانتو و شالشو دراورد و كيفشو گذاشت يه گوشه و اومد سمتم، تو پر بود ولي چاق نبود چاك سينش معلوم بود، حمله نكردم بهش گذاشتم بياد سمتم، لب گرفتيم نشسته بعدش اون تيشرتمو دراورد و دراز كشيديم، منم تاپشو كشيدم بيرون، همينطوري فعلا لب و گردن همو ميليسيديم و من سينه هاشو ميماليدم، سوتين نداشت نيم تنه داشت! خودش گفت كه نيم تنست البته من نميدونستم! اونم دراوردم و گفت بابا بوس بسه برو سر اصل مطلب! گفتم وايسا حالا… همينطوري آلتمو ميماليدم بهش شلوارمو دراوردم و بعد ساپورت اونو كشيدم پايين، ممه هاش كوچيك بود ولي مهم نبود زياد، حالا من شرت پام نبود اونم شرت نداشت! لاي اونجاش خيس خالي بود! گفت وارد نيستيا! خودش آلتمو گرفت و كرد تو واژنش، بعد نشست روم، پاهامو دور كمرش قلاب كردم و كشيدمش سمت خودم، شروع كردم به خوردن سينه هاش، بعد اون رفت زير و من رفتم روش، مثل توي فيلما هي عقب جلو كردم يهو آبم اومد، فهميد خالي شدم، با همه سنگينيم افتادم روش، ممه خوردم دوباره و گفت پاشو! به پهلو خوابيديم، دستشو برد به آلتم و ماليدش تا دوباره بلند شد بعد همينجوري يه وري خودشو بهم چسبوند مثل دو تا لبه قيچي رفته بوديم تو هم! پوزيشن باحاليه! ولي ديگه به ممه دسترسي نداشتم! گفتم از پشتم ميشه؟ گف كه معلومه! من متخصص پشتم! دستامو عين كاسه گرفتم دور ممه هاش و آلتموگذاشتم در كونش ولي نرفت تو خنديد گفت بايد كرم يا روغن بزني! زديم و رفتم تو! ممه ام تو دستام بود و لاله گوششًو ميمكيدم و گردنشو ميليسيدم، گفت كه بايد اونجاشو بمالم، من ممرو ول نكردم و اصلا تو حال خودم نبودم، همونطور كه عقب جلو ميكردم خودش ميماليد اونجاشو تا من دوباره آبم ريخت تو كونش، بعد خوابيديم روي هم، ساعت ٣ شده بود يعني ٢ ساعت بود داشتيم سكس ميكرديم، گفت كه خسته شده و ميخواد دوش بگيره، رفتيم سمت حموم، ميخواستم لامپو روشن كنم كه گفت نه! حموم تاريك بود، آبو باز كرديم، دوباره آلتم بلند شد، گفتم ميشه دوباره؟ گفت آره هر سوراخي پيدا كردي بكن توش! چسبوندمش به ديوار سردش شد، ولي خشن شده بودم، دوباره رفتم تو واژنش، حرفه اي عقب جلو ميكردم كه يهو داد كشيد و گفت وايسا! تو آبمو دراوردي! من هنوز آبم نيومده بود آلتمو كشيد بيرون و فشارش داد، بعد محكم بغلم كرد و بوسه كه نه ميمكيد صورتمو! گفت خيلي وقت بود دو بار با يه مرد به ارگاسم نرسيده بود، اما اينبار… دوش گرفتيم و لباس پوشيد و رسوندمش… هر دومون راضي بوديم:)

نوشته:‌ ؟

دکمه بازگشت به بالا