دختر هرزه 17 ساله و تغییر مسیر زندگی من (1)
سلام
این داستان واقعی زندگی منه چه باورتون بشه و چه باورتون نشه این چیزاهایی رو که می خوام بگم اتفاق افتاده و بخشی از زندگیه منه واسه همین سعی نکردم خلاصه نویسی کنم
اواخر سال 83 صبح زود تلفن خونه زنگ خورد ، خواب آلود برداشتم که یه دختری پشت خط گفت شما آقا سعید هستین گفتم بفرمایید که شروع کرد به دری بری گفتن که تو زندگی منو خراب کردی و من با همسرم به مشکل خوردم به خاطر حرف هایی که شما زدین و … من پسر بی حیایی نبودم و خانوادم هم به نسبه مذهبی هستن و خودم هم تا اون موقع اهل دختر بازی و خانوم بازی نبودم کل زندگی سکسی من فیلم سوپر ، جق و آرزوی زن گرفتن بود و به خیلی از مسایل نیز اعتقاد داشتم و مقید بودم خلاصه قرار گذاشتیم که همو ببینیم تا حضوری به ایشون توضیح بدم اشتباه می کنه و منو اشتباه گرفته غافل از اینکه این یه نقشه بوده برای آوردن من سر قرار و سکس ، به واسطه کری خونی دو تا دختر رفتم سر قرار یه دختر کم سن و سال 17 ساله ولی آرایش کرده منتظرم بود اومد تو ماشین نشست (من یه 206 داشتنم اون موقع ) تا دیدمش پیش خودم گفتم این دختره با این سن و سال کمش به نظر می رسه خرابه ، خلاصه بعد از کلی صحبت گفت فقط می خواسته با من دوست بشه ، منم چون از ذهنم گذشته بود که این دختره به نظر خراب میاد و از یه طرفی تو کف سکس با جنس مخالف بودم قبول کردم که باهاش دوست بشم ولی برای اینکه گردنم نیوفته گفتم دوست دختر دارمو می خوام ازدواج کنم و اینکه با خانوم های زیادی رابطه دارم (الکی که گردنم نیوفته)فقط می تونیم دوست باشیم غافل از اینکه این دختره رزومه من زیر بغلشه ، ولی اونم الکی گفت مشکلی نیست.
از فردای اون روز به امید اینکه هرچه زودتر بتونم باهاش سکس کنم می رفتم دم محل کارش که روز سوم تو ماشین ازم لب گرفت و آدامسمو گذاشت دهنش خیلی تحریک شدم شب شده بود روم نمی شد بهش بگم می خوام بکنمت و البته خیلی مغرور بودم که من بهش بگم همینطور که دور می زدیم دستشو گذاشت رو رونم و شروع کرد مالیدن و یواش یواش دستشو برد رو کیرم و مالیدنش ، هیچی نمی گفتم ، زیپ شلوارمو باز کرد و واسم شروع کرد ساک زدن ، آبم خیلی زود اومد و در کمال تعجب دیدم آبمو خورد تا اون موقع فکر می کردم این چیزا تو فیلم های سوپر اتفاق میوفته تا ببرمش دم خونشون چند بار برام ساک زد و هر بار هم آبمو خورد خیلی لذت بخش بود برام ، اولین دختری که باهام دوست شده و خیلی زود داره بهم حال میده و آب مو می خوره پس حدسم درست بوده این دختره خراب و هرزست و این بود شروع داستان های من و یه دختر هرزه به اسم الهه که تا الان هم ادامه داره از اون روز به بعد بود که تا وقت می کردم می رفتم دنبالش و می یومد تو ماشین و دور می زدیم و اون برام ساک می زد و آبمو می خورد ، دیگه منم پرو شده بودم یه روز به یکی از دوستام که از شهرستان اومده بود تهران و خونه مجردی داشت گفتم من با دوست دخترم دارم میام اونجا و یه ساعت هستیم هر چند که اون هم تنها نبود و با رفقاش نشسته بود و من اینو به الهه گفتم که یه موقع رسیدیم اونجا هول نکنه ولی در کمال تعجب گفت بریم . وقتی رسیدیم همشون بودن چهارتا پسر ، بردمش تو اتاق خواب و این اولین سکس من با الهه بود البته فقط از کون کردمش ولی 9 بار ارضا شدم ، خیلی لذت بخش بود یه دختر 17 ساله همه کاری تو سکس برات بکنه تا دسته می کردم تو کونش ، تلنبه های وحشتناکی می زدم و اون جیغ می زد و لذت می برد از شدت حشر آبش راه افتاده بود و روی رونش ریخته بود واسش کسشو می خوردم خیلی کوچیک بود من یه پسر درشت اندام و ورزشکار و اون یه دختر 17 ساله ولی جرات نمی کردم بکنم تو کسش گفتم یه موقع گردن بیوفته ، دیگه مطمئن شده بودم که اون هرزست و حتی ممکنه با چنتا مرد هم سکس داشته باشه چون خیلی راحت با من ارتباط برقرار کرد و خیلی هم نترس بود و راحت هر جایی می گفتم میومد خیلی فکرم مشغولش شده بود که اوپنه یا اینکه هنوز باکرست
روزها همینجور می گذشت و من و اون خیلی به هم نزدیک شده بودیم و تقریبا روزی نبود که برام ساک نزنه و آبمو بخوره بعضی وقتا هم ماشینو شب ها کنار خیابون خلوت پارک می کردم و صندلی رو می خوابوندم اون هم دمر می شد و می کشید پایین منم یه تف می زدم سر کیرم و مستقیم می کردم تو کونش با چنتا تلمبه آبم میومد .( اونایی که 206 دارن می دونن من چی می گم و چقدر راحت میشه توش سکس کرد اون موقع تازه 206 اومده بود و یه ابهتی داشت و بهش می گفتن دزد ناموس) البته اینو بگم که از روز اول آشناییمون مادرش کاملا در جریان بود و می دونست میاد پیش من و با هم هستیم و هر وقت کارش داشت رو موبایل من زنگ می زد خانوادش خیلی مسافرت می رفتن و خونشون خیلی وقتا خالی بود بخصوص صبح ها که مامانش به بهونه های مختلف خونه نبود واسه همین خیلی وقتا به من می گفت برم خونشون و کلی تو خونشون من الهه رو گاییدم روز ولنتاین شد خانواده من رفته بودن مسافرت که به ندرت پیش می اومد با جمعیتی که تو خونه ما بود خونمون خالی بشه مادر الهه هم فهمیده بود خانواده من مسافرت هستن فکر کنم الهه سوتی داده بود به من زنگ زد بعد از کلی احوال پرسی گفت سعید جان الهه رو یه موقع نبری خونتون گفتم نه این چه حرفیه حاج خانوم (بنده خدا نمی دونست من دم به دقیقه می رم خونه خودشون و الهه رو می گام) خلاصه الهه اومد خونمون و کلی هدیه برای روز ولنتاین برام گرفته بود روز روزه موعود بود شروع کردیم سکس کردن گوشه گوشه خونه و حتی تو آشپزخونه با پوزیشن های مختلف کردمش روش دراز کشیدم و گفتم الهه خیلی اروم سر کیرمو می کنم تو کست ولی فقط سرشو می کنم که طبق معمول خیلی نترس گفت باشه و من هم اروم سر کیرمو گذاشتم تو یه ذره عقب و جلو کردم و فشار دادم که دیدم تا دسته کیرم رفته تو کسش به روی خودم نیوردم و ادامه دادم تا ارضا شدم دیگه برام مسجل شده بود خانوم اوپنه و جنده تشریف دارن از فردای اون روز شروع کردم به تعقیب و تحقیق در مورد الهه هیچ کسی پیدا نشد که بگه این دختر سالمه و همه پسرای محلشون می گفتن الهه رو بردن و کردن و از داستاناشون می گفتن یکی می گفت بردمش تو زیر زمین برام ساک زده و آب مو خورده یکی دیگه می گفت بارها بردمش خونه کردمش ، یکی دیگه می گفت باهاش حموم هم رفتم و همه هم متفق القول می گفتند دختر نیست و خانوم اوپن تشریف دارن حتی یکی می گفت در حین کردن خانوم خانوادش اومدن خونه و اون مجبور شده ساعت ها زیر تخت قایم بشه یا اینکه می گفتن یه مردی سن بالا می اومده دنبالش و اونو می برده ،اینجا بود که فهمیدم من تنها پسری نبودم که می تونستم برم خونشون خیلی بهم ریخته بودم هر روز که تحقیق می کردم یه ادم جدید پیدا می شد که می گفت الهه رو کردم این چنانو آنچنان ، تعداد مردها همینطور بیشتر می شد نمی دونستم از روی دوست داشتن دارم تحقیق می کنم یا اینکه می خوام یه آتویی دستم باشه برای هر چه بیشتر در اختیار گرفتن الهه ولی چیزی که مشخص بود این بود که این صحبت ها و تحقیقها باعث شده بود من عصبی و تند مزاج بشم از خیلی از پسر هایی که تحقیق کردم سوال می کردم نشونه ای از خونشون یا بدن الهه به من بگن که در کمال تعجب می دیدم همه به نشونه ای تو بدنش اشاره می کنن که خیلی تابلو و البته شخصی بود و البته اشاره به اسباب داخل منزلشون . چند بار الهه رو قسم دادم که راستشو به من بگه و حتی دست گذاشت رو قران که همه دروغ می گن و باهاش دشمنی دارن به خاطر اینکه نمی خواسته با اونا باشه چند ماهی گذشته بود از روزی که من الهه رو از کس کردم و تحقیقاتمو شروع کرده بودم دیگه به صورت وحشیانه ای الهه رو می کردم و هر فیلم پورنی که می دیدمو روی الهه انجام می دادم خیلی وقتا از کس می کردمش و در می اوردم می کردم تو کونش بعد می زاشتم دهنش وآبمو می ریختم تو دهن و صورتش ، سکسام خیلی وحشی شده بود و الهه هم وحشی تر شده بود با خشونت می کردمش و البته اون هم دوست داشت .پیش خودم بارها و بارها حساب کتاب کردم که اگه هر باری که می خواستم با الهه سکس کنم با یه جنده سکس می کردم و پولشو می دادم خیلی هزینه هام سنگین می شد و البته این لذت رو هم نمی بردم گفتم کس مفت دارم می کنم برای چی اینقدر باید حرص بوخورم و عصبی باشم و من هم مثل بقیه حالمو می کنم و یه روز می گم خداحافظ این سکس های وحشیانه ادامه داشت و من همچنان متعجب که یه دختر 17 ساله که حالا شده بود 18 19 سال چطور می تونه اینقدر زیر من دوام بیاره ، خیلی وقتا از درد به خودش می پیچید و یا چند روز می گفت که باسنم درد می کنه و نمی تونم بشینم ولی باز هم میومد تا من بکنمش ، قشنگ مشخص بود که عاشق سکسه ، خیلی اذیتش می کردم تا بزاره بره ولی هر وقت هم که می رفت خودش میومد منت کشی و من هم از خدا خواسته دوباره شروع می کردم به سکس های وحشیانه (پسرا می فهمن من چی می گم که یه دختری بیاد بگه باهام سکس کن )جا خیلی کم برامون ردیف می شد برای همین مجبور بودم از کوچکترین فرصت استفاده کنم فکر می کردم امروز شاید روز آخری باشه که باهاشم و ممکنه این لذت ها تموم بشه اون دامن پاش می کرد که بیرون راحتر بتونیم سکس کنیم توی خیابون و توی ماشین خیلی کردمش ، آسانسور ، پارکینگ خونه پدرم چادر می کشیدم رو ماشین و شروع می کردم به کردنش ماشین تو پارکینگ هی بالا پایین می شد،می بردمش سینما ایران و توی توالت سینما می کردمش یا توالت پارک بخصوص پارک پلیس رو خیلی آباد کردیم یه بار بردمش رستوران و روی لژ روی میز غذا خوری دامنشو دادم بالا و کردمش خیلی حال می داد اون پایه همه جور سکسی بود روزای جمعه می بردمش کارگاه پدرم و یا با پسرای فامیل هماهنگ بودم هرکی خونشون خالی بود می بردمش اونجا و می کردمش پسرای فامیل همه تو کفش بودن و به این امید به ما جا می دادند که اونا هم بتونن باهاش سکس کنن ولی خوشبختانه این اتفاق نیوفتاد.
تا اینکه یه روز موقع سکس به من گفت بیا منو بگیر ، گفتم با این چیزایی که ازت می دونم و شنیدم نمی تونم ، اونم خیلی راحت گفت پس امروز آخرین روزیه که با هم هستیم و سعی کن بهت خوش بگذره ، پیش خودم گفتم چرت و پرت میگه ، عمرا نتونه ولی …
خیلی طولانی شد باشه قسمت دوم
ادامه …
نوشته: EMADSAGHI_XXL