میخواستم که منو ببخشه

سلام به همه. من داستان خودمو خواستم براتون بگم که چی شد که مییونم با زن داداشم خراب. یه مدتی بود که تو کف زن داداشم بودم اما دلیلی برای گفتن اینکه بهش بفهمونم و رابطه بر قرار کنم باهاشو نداشتم. تا اینکه یه روز صبح که خواستم برم دانشگاه و ساعت 8 صبح بود که میخواستم سرمو شونه کنم و برم دانشگاه که دیدم شونم نیست. راستی اینم بگم که ما تو یه خونه زندگی میکنیم. خوب میگفتم رفتم در اتاق در زدم و منتظر شنیدن جواب بودم که دیدم صدایی نیومد درو که باز کردم یه چیزی دیدم که تو عمرم ندیده بودم : زن داداشم لخت خوابیده بود و پتو از روش افتاده بود. و داداشمم تو اتاق نبود. همون جور تو کفش رفتم هی میرفتم اونور با میومدم در اتاقو باز میکردم و دید میزدم. تا اینکه متوجه شدم ساعت 8.20 دقیقه است که با یه حال خواسی گذاشتم رفتم اون روز یادم رفت سرمو شونه کنم. اینم بگم تا اون موقع هیچ جایی از بدنشو ندیده بودم . بگذریم تا یه مدت خیلی تو کفش بودم که یه جوری دست مالیش کنم اما جو طوری بود که اصلآ نمیشد . تا اینکه یه شب که خیلی تو کف دیدن دوباره ی اون صحنه بودم و تو حال نشسته بودم که امد و رفت حمام منم یه دفعه یه فکری به سرم زد که برم از تو حیاط پشتی که پنجرش از اونجا بود رفتم و تا اخر حموم کردنش نگاهش میکردم و جلق میزدم . از اون شب به بعد تو زندگیم یه روز خوش ندیدم و اوضاع خودم خیلی خراب شده بود و نمیدونستم چکارش کنم از هر طرف بد بیاری میاوردم و … . تا اینکه 2 ماه گذشت و من احمق فکر کردم با گفتن کاری که کردم به اون بگم و اون منو ببخشه تا اینکه موقیعت درست شد و فتم بهش گفتم که چه کاری کردم و اونم بجای این که منو ببخشه بهم گفت دیگه نمیخوام حتی یه لحظه قیافتو ببینم اینو طوری بهم گفت که فکر کردم الانه که بزنه زیر گوشم . الان چند روزه که باهام حتی سلام نمیده خواستم بگم که یک راهی شما بهم معرفی کنید دلشو بدست بیارم بخدا خیلی پشیمونم و نمیدونم باید چه جوری بهش توضیح بدم که دیگه ادم شدم و به این کارم دیگه ادامه نمیدم. لطفآ کمکم کنید بهش یه جوری بفهمونم. تشکر میکنم اگه تو این مسله بهم کمک کنید فقط سریعتر تا رو خودم بلایی در نیاوردم .

نوشته:‌ بی شهورم از بس که

دکمه بازگشت به بالا