مالیدن نسرین در کویر
سلام نسرین هستم میخواستم تازه ترین خاطرمو تعریف کنم روز 5شنبه بود ک راه افتادیم ب سمت کویر من تنها رفته بودمو دوس پسرم نبود سوار اتوبوس ک شدیم با ی اکیپ هم سن خودم مواجه شدم اما چون همشون پسر بودن روم نشد ک برمو باهاشون اشنا شم اما نگاه های سنگینه یکیشونو حس میکردم گذشتو بعد از بزن برقص و این حرفا رسیدیم کویرو ساعت 3صبح اونجا بودیم مدیر تور سیستمو اورد پایینو اتیشو روشن کردو بقییه کارا ک اکیپ 4نفره اون پسرا رفتنو مشروب اوردنو خوردن.خلاصه اون شب خیلی خوش گذشتو من با اونا و ی دختر دیگه صمیمی شدم دیگه وقتی سوار اتوبوس شدیمو ب جاهای دیگه رفتیم نرقصیدیم تا وقتی رفتیم ب تپه های کویر رسیدیم اون 4تا پسر عکاس بودنو داشتن از محیطو خودشون عکسای زیادی مینداختن ک منم با خواهرمو دوس پسرش در حال عکس انداختن بودیم من فرصتو قنیمت شماردمو رفتم چند دقیقه ای تنها ی گوشه نشستم ک نوید یکی از بچه های همون اکیپ بهم اشاره کردو گفت بیا اینجا خلاصه همون شد باب اشنایی پیشتر منو نوید دیگه بعد اون ک برگشتیم نشستیم کنار همو هم صحبت شدیمو عکسایی ک ازم انداخته بودو میدیدیم ک همین هم صحبتی باعث شد اون بفهمه من دختر نیستمو پرده ندارم.البته بگم خودم طوری بحثو ب سمت این موضوع کشیدمو طوری ک نفهمه از قصد بوده بیانش کردم خلاصه منم ک تغریبا حالم خوب نبودو اون لحظات بدجوری فکرم ب سکس بود خیلی زود باهاش صمیمی شده بودمو تو بقلش جا گرفته بودم دستاشو محکم گرفته بودم و زمانی ک خوابم میومد سرمو رو پاش طوری میزاشتم ک تغریبا برجستگی التش حس میشد اما حرفی نمیزدمو میخواستم کاری کنم خودش بیاد سمتم بعداز گشتو گذارو ناهارو اخرین مکان تفریحی سوار اتوبوس شدیم تا برگردیم مسئول تور دوباره اهنگ گذاشتو همه مشغول رقص شدیم و چون کمی وسط خیلی شلوغ بود منو نوید ترجیح دادیم بشینیم و وقتی خلوت میشد پامیشدیم دفع اخر ک بلند شدیم ب رقصیدن من رفتن تو بغلشو اشوه میومدم و بعد برگشتمو خودمو تو بغلش جا دادم و باسنمو روی کیرش میکشیدم خیلی ارومو با احتیاط ک کسی متوجه نشه و تو همین حالت بود ک سیخ شدن کیرشو کامل حس کردم و اب کسم داشت راه میوفتاد وقتی رو کردم بهش ی لبخندی زدو دستمو گرفتو برد سمت صندلیمونو گفت بشین استراحت کنیم من نشستمو خودمو تو بغلش ول کردم اونم دستش دورم رو شکمم بودو ماساژ میدادبعد دید ک نمیتونه اینطوری کاری کنه لباس روییشو در اوردو انداخت رو من مثلا ک من خوابم میادو سردمه بعد دوباره دستشو گذاشت رو شکممو شروع کرد ماساژ دادن بعد لباس منو اروم داد بالاهو دستشو مستقیم گذاشت رو شکمم همونطوری اروم رفت پایینو دکمه شلوارمو باز کرد من دستمو گذاشتم رو دستشو اروم گفتم نوید نه.اون ی خورده مکث کردو بعد بازم دستشو برد توو و روی کسمو میمالید منم ک دیگه داشتم رواسمونا راه میرفتم فقط واسه این ک ضایع نباشه گهگاهی باهم اهنگو همزمان میخوندیمو من جیغ میزدمو هیجان میدادم تا جمع شلوغ تر شه و منو اون راحت تر کارمونو انجام بدیم در حال مالیدن کسم بود ک رفت پایین ترو انگشت کرد تو کسم واااای من دیگه داشتم میمردم دستمو گذاشتم رو شلوارشو زیر لباسی ک انداخته بود رومون کیرشو میمالیدم.وقتی اون انگشتشو میکرد تو کسم منم محکم کیرشم میگرفتمو فشار میدادم این کار جای او ناله هایی بود ک نمیتونستم بزنم تو همین حال بودیم ک خواهرم صدام زدو گفت بگو نسرین بیاد کارش دارم.منم فورا چشامو بستمو نوید گفت ک نسرین خوابه و ب خیر گذشت وقتی ک خواهرمو پیچیدیم نوید دست منو گرفتو اروم کرد تو شلوارشو گذاشت رو کیرش منم شروع کردم ب مالیدن کیرش و گاهی ک کسی میومد کارمونو متوقف میکردیمو من خودمو میزدم ب خواب وای دیگه داشتم میمرد کلی اب ازم رفته بودو بیحال شده بودم اونم ول کن نبودو همش انگشت میکرد اون تغریبا تو دید بودو نمیتونست لب بگیره واسه همین من گردنشو میخوردمو لیس میزدم.حسابی دو تامون داغ بودیم اروم کج شدمو باسنمو دادم بالا اونم از پشت دست کردو کونمو میمالید خواست انگشت کنه ک گفتم ن درد میگیره اینجا نمیشه اونم دستشو از شلوارم دراوردو من دوباره ب حالت اولم دراومدمو دوباره دست کرد تو شورتمو شروع کرد ب مالیدنو انگشت کردن دیگه قشنگ 3.4 انگشت میکردتو و منم فقط میتونستم دستشو بگیرمو فشار بدم و صدام در نیاد دیگه حسابی ارضا شده بودمو میخواستم ممانعت کنم از انگشت کردنش اما هرچی دستشومحکم میگرفتم تا نکنه اون بیشتر فشار میداد تا میخواست صدام در بیاد میگفت هیس ساکت منم دیگه فقط با چشای خمار نگاش میکردمو اروم میگفتم نوید تورو خدا دیگه بسه نا ندارم اونم میگفت صیر کن میخوام ابم بیاد اما نمیشه خلاصه بعد کل یالتماس دستشو در اوردو شروع کرد مالیدن سینه هام منم ک خمار خمار بودمو ولو تو بغلش نا بلند شدن نداشتم ازم ی لب کوچیک گرفتو لباسمو درست کردو منم دکمه شلوارمو بستم و واسه این ک ضایع نباشه خودمو مث خوابالو ها کردم رفتم پیش ابجیمو گفتم چیکارم داشتی اونم گفت هیچی گفتم بیای چیزی بخوری ک خواب بودی بعدم واسه این ک حالم بهتر شه رفتم رقصیدن ک سر حال شم یکمی نویدهم با نگاش تمام بدنو حرکات منو برانداز میکردو لبخند میزد اما با حالی ک من داشتم حس میکردم دوتا پسر جونی ک ته اتوبوس نشسته بودن حال منو فهمیده بودنو باهم صحبت میکردنو منو برانداز میکردن و من سعی میکردم خودمو ب ان راه بزنم و میرفتم دست نویدو میگرفتمو براش اشوه میومدم این بود یکی از بهترین خاطره های خوبم ک البته نمیشه اسمشو گذاشت سکس ی نیمچه سکس عالی بود
نوشته: نسرین