اولین سکس من و ساسان

سلام من اسمم رخساره است این خاطره ای که می خوام برات تعریف کنم مربوط میشه به حدود 5 سال پیش زیاد نتونستم بهش جو بدم بشه قشنگ مثل داستانهای سکسی امیدوارم خوشتون بیاد اون موقع حدود سالم 20 بود تقریبا 2 سال بود با ساسان دوست بودم ساسان 4 سال ازم بزرگتر بود اما هیچی بینمون نبود فقط یک لب ساده اونم با ترس و لرز تو پارک شاید برا همین هم بود که بعدا فهمیدم غیر از من با چند نفر دیگم بوده اما قبل از اینکه اینا رو بفهمم یکبار که جمعه ها کلاس برداشته بودم دلم خواست کلاسو بپیچونم برم پیشش بهش زنگ زدم گفت سرما خوردم میای خونمون منم کرمم گرفت گفتم اره

رفتم دم خونشون اولین باری بود که رفتم خونشون اون با مادرش زندگی می کرد مادرش مریض بود نمی دونم چش بود توی اون اتاق خواب بود خونشون دو خوابه بود . حدود 1 ساعت زر زدیم و ناهار خوردیم تموم شد تا رفتم دستشویی قابل توجه که تو این یک ساعت من مانتو و مقعنه رو در نیورده بودم بس که اسکل بودم از دستشویی امدم دیدم ساسان نیست دیدم رفتم تو اطاقش رو تخته گفت بیا پیشم بخواب من از خدا خواسته مقعنه رو دراوردم رفتم پیشش خوابیدم اولین باری بود که موهامو می دید اصلا انگار یک دفعه یک جوری شده باشه شروع کرد ازم لب گرفتن فکر کنم حدود نیم ساعتی ازم لب گرفت ولی نمی دونم چرا من هیچ حسی نداشتم شاید چون می ترسیدم خودمو سفت کرده بودم گفت بزار لختت کنم من بهش اعتماد داشتم گفتم حواسش هست اصلا نفهمیدم با چه سرعتی همرو کند غیر از شرتم شروع کرد خوردن سینه هام چشام بسته بود داشتم یک لحظه لذت می بردم که یک آن نگاهش کردم چشاش شبیه این متجاوزا شده بود خیلی ترسیدم برق از سرم پرید اصلا، دیدم داره میره پایین که شرتمو در بیاره گفتم چی کار می کنی گفت مگه نمی خوای زنم بشی بزار پردتو بزنم گفتم خفه شو نمی زارم گفت بزار گفتم نه گفت باشه دارم برات بعدا بیخیال شد خیلی ترسیده بودم دیدم کیرش سیخ شده می خواستم در برم اما هم دوستش داشتم هم می خواستم ببینم این سکس چقدر لذت داره که همه می گن هم دیدم نمی تونم در برم. شلوارشو کشید پایین گفت بخورش بلد نبودم اما از این فیلم ها که دیده بودم تقلید کردم و خوردمش فهمیدم داره بهش حال می ده دیگه خسته شده بودم انقدر خوردم گفت بزار از پشت بکنمت یکم فکر کردم گفتم باشه راستشو بگم یکمم ازش می ترسیدم برگشتم پشتمو کردم یک دستمو گذاشتم رو کسم که یه وقت نره اون تو هی می خواست کیرشو بکنه تو کونم نمی شد هی فشار می داد نمی رفت هنوز نکرده بود درد داشتم که یه دفعه کرد تو چنان جیغی زدم که ترسید کشید بیرون گفت چته وحشی گفتم درد داره دارم می میرم گفت باشه بابا نخواستیم منو خوابوند بصورت 69 من کیرشو خوردم اونم کسمو داشت می خورد اما هیچ لذتی نداشتم هیچی چون ترسیده بودم خودمو سفت سفت کرده بودم اصلا حواسم نبود که بخوام لذت ببرم یکم تو این حالت بودیم که گفت بزار لاپایی بزارم یکم گذاشت لا پا که اصلا نفهمیدم کی آبش اومد ریخت رو فرش خودشم پاکش کرد بعدش رفت خودشو شست اومد بغلم کرد انقدر که تو بغلش بهم حال داد سکس بهم حال نداد دو ماه بعد از اون باهاش بهم زدم خاطره بدی که تو ذهنم مونده باعث شد تاحالا دیگه با هیچ کس هی چ کاری نکنم از سکس فقط دردش و ترسش تو ذهنم مونده مرسی که وقت گذاشتید.

نوشته: رخساره

دکمه بازگشت به بالا