جی اف (1)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام به همه امیدوارم امیدوارم حالتون خوب باشه قضیه رو کش نمیدم واین روبگم داستان تخیلی نیست همه چیز حتی اسم ها هم واقعین و ازتون میخوام داستان رو چه خوندید چه نخوندید فحش ندید. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسم من سروشه الان 18 سال دارم قد:173وزن:60تقریبا پوستم هم سبزه اصفهان زندگی میکنم(اصفهانی نیستم)قضیه مال قبل از ماه رمضانه اون موقع 17سالم بود دوست دختر زیاد داشتم پا هم گرفتم اونقدر که لازم نیست بیام اینجا کس شر بنویسم. یه روز قرار گذاشتیم هر کی جی اف داره بیاد اصفهان(مرکز شهر) همه باهم بتابیم آقا ما هزار دردسر مال خودمون رو راضی کردیم که بیاد اونم گفت باشه خب من رفتم فرداش ایستگاه منتظرش ایستادم همه دوستام رفتن من موندم تنها هر چی زنگ هم میزنم به ستایش(جی افم)جواب نداد آخرش کیر شدم اومدم خونه ظهر خواب بودم بهم اس داد گفت که مهمون داشتن نتونسته بیاد و اینا منم خواستم رابطمون رو قطع کنم چون از کیر شدن جلو بقیه متنفرم بهش اس دادم که دیگه ازت بدم میادو اینا زنگ زد که منظوری نداشته اصلا بیا خونمون تا داداشم بهت بگه منم واقعا شک داشتم که راست بگه مهمون داشتن

منم یه روز که فقط خودش و خواهرو برادرش بودن رفتم(خواهر برادر و مادرش از رابطمون خبر داشتن)نشستم همینجور که رو کاناپه شون دراز کشیده بودم ستایش میوه هی پوست میگرفت میزاشت تو بشقابم داداشش هم هی فک میزد که مهمون اومده بود گوشیش طبقه بالا بود…(کس شر)بعدش همین طور که داداشش داشت فک میزد بهش گفتم عزیزم میای بریم پارک مسعود(اسم داداشش بود ازش بدم میاد) گفت:نه باید بره کلاس زبان.به ستایش گفتم برو بپوش مسعود یعنی اومد خودنمایی کنه یقه ی منو گرفت که روی سرش داد زدم کــــــیـــــــر ببند دهنو کثافت ستایش اومد تو بقلم گفت فردا منم قبول نکردم از سر لج بالاخره داداشش تخم برشد(یعنی ترسید)رفت اتاقش. رفتیم بیرون یه کم شوخی کردمو اینا بعد نشستیم رو صندلی من گرمم بود رفتم بستنی بگیرم برگشتم بستنی ش رو بهش دادم گفتم: به چی داری فکر میکنی عشقم؟؟؟؟ گفتم:میخوام یه سوال بپرسم فکر نکنی بی ادب هستم ها فقط میخوام بدونم این کین(کیر)که گفتی یعنی چی؟ من:حالا دیگه!!! اصرار زیاد کرد منم بهش نگفتم رسوندم کلاس زبان رفتم پیش رفیقام قلیون کشیدنو اینا

شب تو پارک بودم دیدم اس داد گفت داداشم میخواد بامن سکس کنه کار خوبیه؟ به داداشش زنگ زدم تهدیدش کردم که اگه کاری کنه میام سراغش خلاصه گذشت صبح بود اکثر اوقات خونه ی ما خالی بود مادرم فوت کرده بود بابام صبح تا5یا اگه اضافه کار میکردتا7اونجا بود بهش گفتم بیا خونمون تا درمورد سکس برات بگم فقط به داداشت چیزی نگو اونم قبول کرد

اومد یه شال وشلوار سفید مانتو و جورابش سفید ست کرده بود. گفتم: دیشب داداشت کاری باهات نکرد. گفت: فقط یواشکی لختم کرد تا برام توضیح بده یه بالشت هم گذاشت زیر شکمم بعد تا تو زنگ زدی(1000رنگ عوض کرد از خجالت تا حرفش تموم شد)بعد پرید تو بغلم نمیدونید چه حس خوبی داری که دختر بغلت کنه رفتیم تو یه آب اوردم گفتم بهش هر وقت آبت رو خوردی آماده شو برای اونکار.گفت:یعنی باز باید لخت شم؟؟؟؟؟(سرخ شد)گفتم:خجالت نداره عزیزم منم لخت میشم. لخت شد فقط جورابشو در نیورد منم کامل لخت شدم دوست داشتم از جلو بکنمش چون نه میفهمید چیکار میکنم و درد هم برای اون کمتر میشد(مطمئن نیستم رفیقام میگن) هیچ مویی نداشت منم همینطور از قبل زده بودم میترسید اول بغلم کرد محکم فشارم داد گفتم:بابا میگه میخوام برم جنگ؟؟؟؟ ولم کرد میترسید کیرمو چرب کردم با کرم. تنگ به نظر میرسید اینقدر تشنه ی شهوت بودم که مستقیم رفتم سراغ کس لب گرفتن رو که هرروز انجام میدیم. یه کم درگیری داشت اما بالاخره رفت اینقدر درد داشت که جیغ زد واومد لگد بزنه از جوراباش گرفتم که دیگه تکون نخوره گریه ش گرفت هی میگفت فهمیدم چی دیگه نمیخوام(با لکنت حرف میزد)خیس عرق بود کیرمو دراوردن همینطور گریه میکرد وکوسش رو گرفته بود خون اومده بود تند که خون رو نبینه با دستمال پریدم پاک کردم اومدم که از پشت اینبار بکنم یه بالشت گذاشتم زیرش همیشه موقع کردن کسی سرگیجه میگیرم دهن خشک میشه خیس عرق میشم الان هم همینجوری شدم همینجور که داشتم زور میزدم که بره تو اونم کسش رو از درد گرفته بود یهو گوشیش زنگ خورد باباش بود تخم بر شدم اساسی…

نوشته: سروش

دکمه بازگشت به بالا