موضوع پایان نامه : خود ارضایی

سلام،

اسم من آرشه . هیکلم مثل آرش کمان کیره خدمت اونایی که این شخصیت ‘برجسته’ علمی تخیلی رو ندیدن. باید عرض کنم که عرضش از طول مال شما بیشتره. اگرم باور نمی کنی به خدا راست میگم و این داستان مال همین الانه.

بگذریم نمیخوام سرتون رو “در” بیارم سال آخر ارشد روانشناسی دانشگاه پیام نور میخونم.
همون طور که گفتم من هیکل خوبی دارم علاوه بر هیکل خوب چهره مردونه و جذابی هم دارم و توی حرف زدن و معاشرت بخاطر رشتم سر آمد عامو خاصم. تو تلویزیون هم کخ میگن نقش خواص، من رو مد نظر داشتن که گفتن بگذریم کیرتونو در بیارم. هم کلاسی ما یه خانومی بود که خیلی خوش تیپ و خوش هیکل بود و آدم از تمیزی این بشر لذت می برد. کلاس هاس ما هم 5 شنبه ها و جمعه های توی بیابون های اونور گرمسار تشکیل می شد.

رابطه من این هم کلاسیمون خیلی خوب بود ولی خوب مشکل این بود که شوهر داشت و منم چشمی به ناموس خلایق ندارم ولی خوب با کسی هم نبودم چون واقعا کسی به دلم نشسته بود. این وضع ما بود تا ترم 6 اون دوستمون که اسمش زویاست.

خیلی ادم جالبی بود یه چند باری تو دلم به شوهرش غبطه خوردم چون اون هیکل توپر موی بلند بلوند با اون صدای ناز که شاعر می
فرماید پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ نیست بالا تر از سیاهی تنگ. گر خوش آواز بودی و خو خوان نبودی بهتر از تو در مرغان البته در جای دیگه میگه که سیا نرمه نرمه که خارج از خاطرمه. اهل ادبیات بود این ذوق ادبی منم از اون بوجود اومد که نمیخواستم جلوش کم بیارم. و البته هر دو به دیدگاهای نیچه در فلسفه و بازتاب اون در روانشناسی غربی علاقه مند بودیم.

این شد که ترم 8 موقع برداشتن واحد ها از جمله پایان نامه داف مذکور ماشین گرون قیمت خودش رو نیاورده بود و من از اینجا با خبر شدم که داشت از بچه ها راه بهتر برگشت به تهران رو جویا می شد و از من گفت چطوری برم بهتره. منم که خوشحال شده بودم گفتم با ماشین من اما واقعا دو دل بودم نمیخواستم به زن مردم دل ببندم. ولی تصمیم گرفتم مثل آدم برخورد کنم و انسان دوستانه برسونمش
رفتیم سوار ماشین شدیمم و هوای گرم بود و آفتاب خیلی شدیدی بود منم عینک زدمو کولر رو تا ته زیاد کردم خیلی جنتلمنانه راه افتادم.
بعدش بحث واحد ها شد و اینکه چیکار کردی و چی برداشتی و… که رسیدیم به پایان نامه گت با کی برداشتی گفتم یه فکرایی داریم ولی هنوز معلوم نیست توی این حال و حوای من داشتم تحریک می شدم طوری که اگه یه گاه بهم می کرد می فهمید. منم برای اینکه بفهم دارم خیانت می کنم و زهنم رو کنترل کنم سعی کردم به حلقش نگاه کنم که حلقش دستش نبود

منم یواش یواش بحث رو بردم رو اینکه دو تا موضوع مد نظرمه تو حیطه خانواده و مسایل زناشویی یا سکس های قبل از ازدواج دوست دارم تحقیق کنم البته خیلی لفت و لعاب دادم که بی ادبی نباشه حرفم . بعد گفتم شما به نظرتون کسی حاضر میشه از این جور اطلاعات به من بده مثلا خود شما پرسش نامه رو پر می کنید. و… که فهمیدم بهله شیرین خانم طلاق گرفته و یه 40 50 روزی هست … البته من هم ناراحت شدم که زندگی دوتا آدم خراب میشه هم خدایش یکمی بازیگوشی هام داشت بیشتر میشد و خودشم اصلا براش مهم نبود طلاق گرفته شاید اگه مرد بود هم این بی احساس ازش بعید بود طوری که من از طلاقش ابراز تاسف کردم گفتش نه خیلی هم کار
درستیه گفت موضوع جالبیه حاضره کمک کنه و خیلی ریلکس بود اصن طلاق هیچی رو توی کاراش عوض نکرده بود.

ما تصمیم گرفتیم که راجب خود ارضایی و… تحقیق کنیم و مشکلمون پیدا کردن ادم بود برای مصاحبه که زویا گفت چند نفر از دخترا
رو میشناسه منم یه چندتا پسر پیدا کنم تا بریم یکم جلو تر خلاصه ما کار رو شرو کردیم در حین کار اردیبهش بود که تقرییبا زویا آزاد آزاد شده بود و من وسط تحیقی باهاش میرفتم ناهار یا عصرونه میخوردم ماجرای طلاقش رو تعریف کرد و … درسته مثل آهن بود
ولی بهترین دوسش من بودم و منم خشک بر خورد می کردم که نفهمه ذلیلشم ولی خوب حتما می فهمه یه روز برای تحقیق گفت تو هم بیا ببینطرف رو مشکلی نداره رفتیم تو یه خونه ویلایی سمت کامرانیه نگو دختر عموی زویا بود که لز بود خلاصه این مصاحبه منو داغ داغ کرده بود فکر کن یه دختر از لز بازیاش جلوت تعریف کنه لبته با پسرم سکس داش ولی خیلی محدود کیرم داشت دیگه می خورد به میز موقع ناهار شد به زویا گفتم بریم ناهار بقیش بعد ناهار به شراره دختر عموشم گفتم بیا بریم که گفت مهمونید و زویا فاممیلمونه زنگ میزنیم میارن منم اجبارا قبول کردم.

سر سفره ناهار مشروب بود من میخواستم نخورم زویا با اشاره گفت زشته و… البته خوردنش رو بد نمی دونم ولی وقتی با دوتا زن تنهایی و نباید کاری کنی نمیشه خورد وقتی یه گیلاس پر خوردم فکرم تغییر کرد که چرا نباید کار کنم این که نه شوهر داره اونم که سکس میکنه پس من از چی بترسم ولی خوب ازشون شرم داشتم بعد ناهار رو مب راحتی جلسه به نحو دیگه ای ادامه پیدا کرد

یه مرد قوی و دوتا داف که یکیشون با شهوت داشت برات داستان سکسی تعریف می کرد اصلا تو برنامه ما همچین چیزی نبود زویا کم کم اومد منو بغل کرد خشک شدم چی شده گفت پارتنر دختر عموش خودش بوده و بوسم کرد تیکه داد بهم دستمو گرفت دختر عموش هم خندش گرفت گفت زویا جنبه مستی نداره. دست زویا رو کیرم بود. داشت زیر گوشمو گردنمو لیس میزد به شراره گفتم چیکارش کنم گفت والا شما دارید تحقیق می کنید 6 ماه با کسی نبوده شوهرش بهش خیانت کرده و…

تو همون حال زویا به زهر گفتم چرا زویا که بچه خوبیه سعی میکردم نذارم کیرمو بماله و بلند شدم که شراره گفت باشه واسه بعد و اومد
ازم لب گرفت من توی تله بودم و همه چی نقشه بود البته من از زویا خوشم می ومد ولیی نه اینک غافل گیر شم خلاصه شراره
کیرمو میخورد از کونشد میزد بیرون زویا ادامش رو میخورد منم کس زویار و میخوردم قزبونم میرسید تو حلقش دوتایی کس شراره رو
میخوردیم بعد یهو افتادم رو زویا ولی شراره نشست رو سینش از شراره لب از زویا کس زبونم تو حلقش بود و کیر م تو رود هاش گفتن چطوری زدن زیر خنده گفتم خوبه شما چطورین

زویا گفت تند تر بزن چون فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات

منم یکم تند تر کردمش و بعدم زره و باه رو تختشون تا صب خوابیدیم هر کدوم رو 7 8 بار گاییدم ولی آخر برای اینکه
ابم بیاد روشون جلق زدم الان که این داستان رو براتون نوشتم با دست چپ بود اونایی که تجربه دارن میدونن چی میگم
😀

اگه شقنگ بود بگید بقیش رو بگم :v

اینو نوشتم تا شاید بتونم کمی در این بحبوحه مخ زنی بکن بکن دوستان تنفس ایجاد کنم. ویه لحظه بخندید. لطفا ادب داشته باشید چون خودم میدونم تازه کارم

یه عده خوش تیپ خوش هیکل که داف از سر کولشون میره بالا وسط انجمن کیر تو کس چی کار میکنید برید بذارید یه چیزی هم گیر ما بی ریختای زوار در رفته بیاد 😀

کل داستانا به سه بخش تقسیم میشه تعریف از خود بزرگنمایی طرف و از خدا خواسته بود ن طرف .کردن بی انتها و بدون انزال طرف داره میگه بیا بکن اینا دارن متانت به خرج میدن و…

با یه سری دیالوگ تکراری اونایی که کردن میدونن مثل هر پسر دیگه ای یاد فامیل دور افتادم اونایی که خوردن نون گندم
اگه دوست داشتید بگید با طنز شدید داستان های انجمن کیر تو کس رو براتون باز نویشی کنم/

یه سری سوتی ها رایج اسم طرف عوض میشه ارشد 8 ترمه میشه کولر گرفتن تو اول ترم 8 که زمستونه 😀
رنگ مو و… غلط املایی ها عمدی بود میخواستم مثل بقیه بشه و اون دوستان تداعی بشن.

نوشته: Joker

دکمه بازگشت به بالا