سبزه ی هات
شب بود،نزدیک واگن خانوماتومتروازدورداشتم هیزی میکردم،اونم بسمت من بدیوارتکیه داده بودومعلوم نبودباکی لاس میزد.اماخندش پشت تلفن و زل زدن توچشمای من نشان ازخاریدن داشت.امامن مصرنبودم مخشوبزنم.چشمم دنبال کس دیگه بود.اماچون جلوطرف بودنگام بهش میخورد.وقتی داشت پیاده میشدنگاه کردطوریکه یعنی شماره بدم؟منم پیاده شدم وشمارشوگرفتم،شکل یکی ازمجریای اطاق خبر”منوتو”بودکه گمونم اونم سبزست ونسبتاریزنقش .یه کم صحبت ولاس وچی پوشیدی…ک گفت تاپ و…من گفتم فقط شورت تنمه رنگش نارنجیه.گفت الای قربونش برم…نشون دادکه راحت میشه زدش زمین.دخترسبزه ی آتیشی…مثلادانشجو،پانسیونی
.
فرداشبش بیرون یه ایستگاه متروکه مسیرهردومون بودقرارگذاشتیم.اومدتو،نیومده پریدبقلم وشروکردیم لب بازی.انگارصدساله آشناییم.بردمش یه جاخلوت وکرستشودرآورد وچند دقیقه سایزکردم وبعدخوردن.انصافاهم لبش شیرین بود،هم سایزوحالت سینش خوب…گفت استرس دارم هرلحظه ممکن بودکسی توماشینوببینه.بردمش رسوندمش خوابگاش تخت طاووس بود.اونجام تویه خیابون فرعی مالوندمش وصندلی خوابوندم وعلی الحساب روشلواری کردمش.یکی دوشب گذشت رفتم دنبال دوستم باربدودوست دخترش (مثل خیلی وقتاکه سه تایی میریم بیرون)باربدمتوجه شدرابطم شد.گفتم سرشب زنگ زدم جواب نداد.گفت دوباره بزنگ.اس دادم جواب دادکه خواب بودم.گفتم بیایم دنبالت گفت نیمساعت طول میکشه آماده شم.گفتم باشه تابرسیم نیمساعت شده.راه افتادیم وبعدنیمساعت سوارش کردیم.توراه باربد(اسمهامستعاره.باسم گیرندید)میگفت امشب پاشوبخونت بازکنیم.زمستون بود،رفتیم توخیابون دور دور،بستنی عمومنصور (ملاصدرا) رفتیم.توراه میگفت من تاساعت ده یایازده بایدخوابگاه باشم،که ماگفتیم نمیرسی امشب بیادورهم باشیم(خونه مجردی دارم)گفت نمیشه ولباس ندارم و…سولمازگفت میریم خونه ی مامیاریم(سولمازدوست باربدخونوادش گیرنبودندوگفته بود میرم خونه دوستم ترنم)خلاصه گذشت تارفتیم خونمون.رفتیم تواطاق هنوزنرسیده شروع کردیم ازسروکول هم بالارفتن،یه کم وررفتیم.کیرمنم راست شده بود.نمیتونستم بیام بیرون پذیرای.یه کم باربدچای دم کرد.خ خسته بودیم.مارفتیم تواطاق خواب واوناپذیرایی.چراغاخاموش شده نشده.پیرنمودرآوردم یه شرت اسلیپ پوشیده بودم بارکابی سفید.
شروکردیم لب بازی و مالیدن سینهاش.پیرن و سوتینشو راحت درآورد.دستموکردم توکسش وشروکردم همزمان لب بازی،گفت:توخوردن سینه روبیشتر دوس داری یامالیدنرو؟گفتم مالیدن،توچطور؟گفت منم مالیدن ،بقلش خوابیده بودم ومیمالیدم،اون دستشوحلقه کرده بود رو کیرم،گفتم بردار،آبم میاد.انگارتوذوقش خورد،بهرحال کدوم دختره نخوادبکیرآویزون بشه(بقول ایرج میرزا،ازعشق اوست کاین کس سینه چاکست)،خواستم بافروکردن زبون تودهنش از دلش دربیارم.تلاش کردم شلوارشرو دربیارم،دستموگرفت.گفتم بذار دربیارم،گفت دوست داری دیگه نیام؟یه لحظه ول کردم.بعدبازشروع کردم به پایین کشیدن شرتش که کسش نمایان شد.چه کسی!!
جنده خانم تاصب بقلم خوابیده بود،دیگه لباس نپوشید،امااونموقع برام تریپ عفاف میومد.،بلندشدم،کاندوم گذاشتم وافتادم روش .حالالبم رو لب دختر،کیرم رو کسش،شروع کردم،بالاپاییدن.حالانمال کی بمال،داىم بالب وپستوناشم بازی و بمال بمال.اونم مثل سگ حشری.خیلی سعی میکردیم صداازمون درنیادجلوبچه ها.امااونقدباولع بهم پریده بودیم که صدامیرفت.چلپ چلوپ…
خلاصه چنددقیقه مالیدمش تاهردوارضاشدیم.چند دقیقه روش خوابیدم وبعدبوسش کردم.تشکر،کردم ولوش.خ خسته بودم.صب میخواست بره حمام که بیدارشدم.شروکردم لب بازی وپستون بازی.شرتشوکشیدم وازپشت شروع کردم کردن.خیلی داد.دیگه اونشب مال من بود.یه بارم آبمولای پاش خالی کردم رفت حموم.وقتی برگشت شهوتی بودم.دیدم حیفه توکف بمونم.حالاکه دختربیچک وچونه اومده بخونه.این بار شرتشو کشیدم پایین کاندوم گذاشتم ویه سر دیگه لاپایی کسش گذاشتم.خ حال داد.دمش گرم.لباسشوپوشیدورفت سرکارمنم خوابید تاچندساعت بعدبرم سرکار…
این دومین خاطره ی سکسیمه.اصلامتوجه نشدم اولی که عنوان “کس داغ یانیازبه توجه” فرستادم چاپ شدیانه.دوس داشتم بازخوردشو ببینم.امیدوارم متوجه بشم این داستان درج میشه یانه و نظر دوستان چیه.تااگر راضی بودندانگیزه پیداکنند.چندتاخاطره ی دیگه دارم بفرستم
نوشته: سجاد