سکس یا عشقی که دختریمو ازم گرفت
سلام مهسا هستم درحال حاضر20 سالمه تپلم قدم168 وزنم88 کون گنده ای دارم سینه هام سایز 85 داستانم ممکنه طولانی باشه اما دوسدارم بنویسم از گذشته ام اما خلاصه,15 سالم بود عاشق مزاحم تلفنیم شدم بعد ی ماه قرار گذاشتیم هم و ببینیم وقتی دیدیم همو علی نه قیافه داشت نه هیکل اما من خوشکل بودم تعریف نمیکنم همه میگن سفیدم هستم علی خیلی حرفای عاشقانه میزد منم باور میکردم و بدجوربش وابسته شده بودم چون کسی و نداشتم باهاش دردودل کنم تو دفترخاطراتم مینوشتم,یه روز علی گفت مهسا مگه نمیگی عاشقمی و واسم خانمی میکنی گفتم هنوزم میگم آقایی جونم,گفت پس چرا نیازموبر آورده نمیکنی گفتم زنت شدم حتما اینکارو میکنم نفسم,گفت نه دوسمنداری ,گفتم یعنی چی.گفت اگه داشتی هرکاری واسم میکردی راست میگفت ,گفتم علی هرچی تو بگی همونه, ی چن بارلاپایی حال کردیم گفت کس میخوام دیگه طاقت ندارم گفتم من دخترم نمیشه گفت چون تپلی و لگنت بزرگه ب پرده ات آسیب نمیرسه,من با یه دکتر مشورت کردم,منم باور کردم و گفتم باشه, دیگه علی پول نداشت خونه اجاره کنه وسط زمستون بود هوا سرد رفتیم کوه یه زیرانداز پهن کردیم علی اومد بغلم با حرفای عاشقانه اش تحریکم کرد میگفت واسه سینه هات میمیرم کس تپلت مال منه,آخ علی کسمو بخور توروخدا,پاهام وباز کرد واسم خوردش تند تند نفس میزدم میگفت جووووووووون حال میکنی گفتم اره عشقم بخورش همش مال خودته سرشو به کسم فشار دادمو ارضاء شدم وقتایی ک لاپایی سکس داشتیم ساک زدنو یادم داده بود حسابی خوردم براش گفت بشین روکیرم نشستم سرش که رفت تو سوزش عجیبی داشتم علی گفت بزار تا ته بره سرما بهم فشار میاورد سردم بود کسم میسوخت تنگی کسم باعث شد زود ارضا شه یکم خون دیدم علی گفت چیزی نیست ولش کن خلاصه اون روزا گذشت باعلی حسابی سکس داشتیم ماهی یه بار کمر واسم نمیموند 6بار ارضاش میکردم تو یه روز,روزی شد فهمیدم علی زن داره دنیا روسرم خراب شد گفت طلاقش میده گولم زد,یه روز بیخودی بهونه اورد زد تو گوشم گفت خیانت کردی گمشو اما به مرگ خودم نکرده بودم, پرس وجو کردم گفتن محاله سکس ازجلو داشتهباشی و پرده ات سالم باشه, دلشوره,اضطراب, از طرفی از دست دادن علی,ازطرفی استرس,دل وزدم ب دریا رفتم دکتر گفت پرده نداری دنیاروسرم خراب شد,کسی که میمردم براش پرده موزده بود,دکتر گفت500هزارواسه ترمیم میگیره ازکجا جور میکردم,رفتم سرکار جون کندم تا500 جور کزدم رفتم واسه ترمیم وقتی دکترمیدوخت اشک میریختمو میگفتم خیرنبینی علی,دلشو نداشتم ازش پول ترمیم و بگیرم اخه علی کارگر بود 200 ماهی حقوش بود,دکتر دوخت و بهم استراحت داد سرپایی ادرارمیکردم سختم بود رفتم واسه معاینه دکترگفت مراقبت خوب نکردی دوتا از بخیه هات شل شدن مواظب باش , میدونم داستانم زیادسکسی نبوداما شماببخشین و فهش ندین,مشکل من این توزندگیم همش دنبال عشق بودم, واسم دعاکنین…
نوشته: مهسا