پرده بکارت مهلا
با توجه ب نظرات دوستان در داستانهای قبلی هر جور نظری رو احتمال میدمم اما در کل ممنونم از همتون، داستانم واقعیه اما فقط نامها مستعار هستن.شرمنده ب خاطر غلطهای املاییم با گوشی مهلا 21 سالمه و داستان مال سال 91.
ساعتهای 5و6 بعدازظهر بود ک از خونه اومدم بیرون و ب طرف مغازه علی(همسرم)حرکت کردم.7ماهی بود ک با علی نامزد بودیم و قرار بود 3ماه دیگه بریم زندگی مشترک رو زیر ی سقف شروع کنیم.قصدم فقط دیدن و سرزدن به علی و میخواستم یکی دو ساعت بعد برگردم خونمون.
هوا خیلی سرد بود دستام توی جیبهای پالتوم بود و تند و تند ب طرف مغازه میرفتم تا بدم کنار بخاری و خودمو گرم کنم، چیزی نمونده بود حدود دو یا سه دقیقه دیگه میرسیدم.یهو صدای زنگ گوشیم دراومد،خواستم جواب بدم ک دیدم علی،رد دادم و سرعتمو بیشتر کردم تا زودتر برسم.
در رو باز کردم اما هیچ کس توی مغازه نبود رفتم کنار بخاری و خودمو گرم کردم،صدای علی بود ک از توی آتلیه بود و داشت با مشتری صحبت میکرد بعد چند ثانیه دوربین ب دست از اتلیه اومد بیرون،منو ک دید جا خورد و خندش گرفته بود اما از من قایمش کرد.مشتری رو رد کرد رفت و پشت سیستم نشست و شروع کرد ب روتوش عکسای 4*3.دیدم انگار ن انگار ک من اونجا بودم،فهمیدم داره ناز میکنه رفتم سمتش و گفتم سلام علی جوون چرا ازم ناراحتی؟؟ناراحتی نداره ک دیدم تا مغازه فاصله ای نیست گفتم هزینه نشه، حالا منو میبخشی؟؟بهم نگاه کرد و لبخند زد.بعد گف مهلا امشب میای خونه ما؟منم ناز آوردم و گفتم نه آخه مرتب نبودم و حال و حوصله هم نداشتم…خلاصه پا پیچم شد و راضیم کرد،منم گفتم پس بزنگ ب مامانم بگو بی خبر نباشن.
ساعت حدود 9:30بود ک برعکس همیشه علی زود تعطیل کرد و گف بریم خونه،منم ک راحت نبودم تو مغازه سوال نکردم چرا اینقد زود و سریع اومدم بیرون تا بریم.مسیر مغازه تا خونه علیشون زیاد نبود حدود یک ربع راه پیاده.پیاده برگشتیم خونه منم ک توی راه فقط غر زدم ک هوا سرده من خسته ام و حوصله ندارم و… اما علی فقط بهم نیگا میکرد و هیچی نمیگفت.بعد هوای ب اون سردی رفت و دوتا معجون سفارش داد گفتم علی حالا چرا معجون الان ی نوشیدنی گرم میچسبه گف یهو حوس حوسم کرد.توی راه معجون خوردیم و برگشتیم.
شامم ک تموم شد توی شستن ظرفها کمک کردم و اومدم تو اتاق.نشستم جلوی سیستم کامپیوتر و خواستم بازی کنم ک علی سریع اومد کنارم نشست و گفت بازی نکن تا فیلم ببینیم منم قبول کردم.بعداز باز کردن چندتا فولدر ی صفحه پر از فیلم باز شد،گفتم علی اینا از کجا گف از دوستم گرفتم تا امشب با عزیزم ببینم.منم ک ادم داغ و حشری ن نگفتم.
اولای سومین فیلم بودیم(فیلمها کوتاه بودن حدود 10دقیقه و موضوعشون پاره شدن پرده بکارت دخترا بود) ک توجه کردم دیدم روی هم ولو شدیم، من ک خیس خیس بودم شرت علی هم مث قله قاف بالا اومده بود ؛) .یهو علی سرم رو گرفت تو دستاش و ی بوس آتیشی از لبام گرفت،بعد شروع کرد با آرامش لب گرفتن،منم هی زبونم رو فرو میکردم تو دهن علی و زبونشو با زبونم لمس میکردم(نمیدونم چرا اما این حرکتو خیلی دوس دارم)کم کم داشتم از حال خودم خارج میشدم،کیر علی رو از روی شلوار میمالوندم و علی هم با ابو تاب هنو داشت لبامو میخورد.از روی صندلی بلند شد دست منو کشید و نشوندم روی تخت،تخت یکنفره ک ی پتوی تمیز با گلای صورتی یواش روش پهن بود و ی میز کوچولو که ی آباژور قهوه ای رنگ روش بود کنار تخت.علی چراغ اتاق روخاموش کرد و نور ملایم اباژور فضا رو سکسی تر کرد.لباساشو از تنش دراورد جااان اون موهای مجعد سیاه روی سینش معلوم شد بعد هم شلوارک و شورتش رو دراورد وااای اون کیر قشنگ 18سانتیش با کلاهک کوچولوش نمایان شد منم دیگه طاقت نداشتم لباسامو دراوردم اما ست قرمز رنگم با ستاره های گلبهی روش هنوز تنم بود قشنگیش تو این بود ک خودش دربیاره از تنم و یکم تلاش کن برای رسیدن بهشون ؛).اومد روی من سوتینم رو دراورد و پرت کرد کنار تخت سینه هامو گرفت تو دستاش و شروع کرد ب ورز دادن(مگه خمیره؟؟؟)و مالش، پستونامو میک زد و منم ک حساسترین نقطه بدنم پستونامه دیگه از حال خارج شدم و شروع کردم ب آه و اوه که علی با ارومی بهم گفت یواشتر مهلا صدامونو میشنون،منم وولوممو اوردم پایین اما نمیتونستم بی صدا باشم چند دقیقه ای سینه هامو خورد منم دیگه دسته خودم نبودم دوس داشتم از کس بدم بهش دیگه خسته شده بودم از بس کون داده بودم اما ب گفته ی عمه های سنتی من نباید در دوران نامزدی اوپن میشدم از رسم و رسومای قدیمی،علی در حال فشار فشور دادن و خوردن سینه هام بود و منم داشتم با موهای سینش بازی میکردم،حالت 69 شدیم اون شروع کرد ب خوردن کس من و منم داشتم کیرشو میخوردم،وااای چ حالی میداد چوچولمو میک میزد و منم کیرشو تا حلقم فشار میدادم سختم بود اما میدونستم دوس داره انجام میدادم.دراز کشید اومدم روش و دوباره شروع کردم ب خوردن کیرش موهامو دادم ی ور و با ی دستم میمالوندم و با دست دیگم با تخماش بازی میکردم کیرسم تا حلقم فشار میدادم ک اوق میزدم بعد میاوردم بیرون هی تف میزدم و هی میخوردم جووون چقد خوشمزه بود این کیر…
حالت سگی شدم قوس کمرم رو زیاد کردم وتاجایی ک داشت قمبل کردم براش و گفتم علیییییی کیرتو بکن تو کونم بکن تا ته بکن توش علی تف زد و با انگشتش کونمو واسه شروع باز کرد ب خورده با انگشت جلو عقب زد ک سوراخ کونم شروع کرد ب مدمد کردن و باز و بسته شدن گفت جووون الان جرت میدم و کیرشو کرد تو کونم و شروع کرد ب تلمبه زدن واااای کونم داشت پاره میشد اما حال میکردم مگه مدمدای کونم میخوابید؟هی تف میزد و هی تلمبه میزد دیگه میخواست ارضا بشه ک در اورد و روی تخت دراز کشید با حالت شهوت گفتم علی میدونی من این حالتی دوس ندارم گف بیا بشین روووش دختر منم ک داغ داغ بودم زیاد حرف نزدم رفتم روش ک با کون بشینم اما دیدم دستاشو اورد زیر کونم و دادبالا گفتم اذیت نکن علی گف با کس بشین :O چشام گرد شد از حال و هوای سکس خارج شدم گفتم ن علی حرفشم نزن اما اون داغ داغ بود گف مهلا جووون تو اول و آخر مال منی ما ک قرار سه ماه دیگه این کارو انجام بدیم حالا انجام میدیم، بشین ببین چ حالی میده مث اون دخترا تو هم حال کن منم ک بدم نمیومد از کس بدم و از کون دادن خسته شده بودم و نظرم با نظر عمه هام یکی نبود بعد از یکم من و من کردن قبول کردم،سر کیرشو با دست نگه داشت و گفت بشین روش من میترسیدم بشینم فک میکردم الان مث شیر اب ازم خون میاد اروم اروم با ترس کونمو دادم پایین تر تا کیرش بره تو کسم اونم میگف بدنتو سفت نگیربدتر میشه خودتو شل کن شل کن،خلاصه سرش رفت تو درد داشت اما ن اونقد ک فکر میکردم ی خورده دیگه اومدم پایین از خون خبری نبود ترسم داشت میریخت بازم اومدم پایین وااای هرچی میومدم پایینتر دردش بیشتر میشد اما ترس من کمتر کیرش تا ته رفت تو کسم و من همچنان منتظر خون بودم اااااه اوووووه اما واقعا حال داشت هااا،جوووون چ کس تنگیه وااای چقد گرم و نرمه کیرم کجاست مهلا :تو کسمه آه تو کسم اووووووه درد داشت اما دردش لذت بخش بود کم کم منم خوشم اومد و شروع کردم ب بالا و پایین کردن تازه داشتم حال میکردم ک علی گف بلند شو بلند شو داره آبم میاد خورد تو پرم اما سریع بلند شدم ک ی موقع دسته گل ب آب ندیم،من بلند شدم ولب دادم ب علی اونم داشت کیرشو میمالید تا ابش بیاد،آبش اومد رفتم دستمال اوردم تمیز کرد بعد چند لحظه استراحت گف بیا دوباره بشین روش خیلی حال میده منم ک حواسم ب پردم بوود گفتم علی چرا از من خون نیومد علی گف چمیدونم حتما دختر نبودی ب ما قالبت کردن منم ک تو حال و هوای بحث نبودم گفتم جدی باش علی واقعا چرا؟؟؟اون روز تا صب علی دو مرتبه دیگه هم منو از کس کرد اما من همچنان فکرم مشغول بود.صبح با هم رفتیم دکترزنان و بعد فهمیدم ک پرده من ارتجاعی بوده…
ممنونم از همتون ک داستان رو خوندید و تشکر
نوشته: مهلا