آخر ضد حال

عشقم دانشجو شیراز بود تویکی از شهرستانها زندگی میکردیم کارم طوری بود که باید هفته ای یه بار میرفتم شیراز ترم اول که خوابگاه بود و با صد تا مکافات فقط همدیگه رو میدیدیم ولی سال بعدش اوضاع بهتر شد وخونه گرفتن کارم تقریباتموم شده بود داشتم میرفتم ترمینال که گوشیم زنگ خورد
الو
سلام نفس
سلام عزیزم
کجایی
دارم میرم ترمینال
امشب بیاخونمون
(شاخ در اوردم تاحالا تامیگفتم خونه مثل سگ پاچه میگرفت و 100تا بهونه)
کدوم خونه؟
خونه عمم خوب دانشجویی دیگه
تنهایی؟
نه زهرا هم هست(هم اتاق اصفهانی نامزد داشت)
ساعت 5ونیم بود
کی بیام
ساعت 8 کوچه خلوته مواظب باش تورو خدا خیلی میترسم!
باشه خدافظ
تو کونم عروسی بود باهد تاساعت 8 میگشتم تو شهر اون لحظه رسید زنگ زدم در رو بار بذار به هربدبختی بود رفتم تو چیزی که برام جالب بود زهرا بیشتر از عشقم آرایش کرده بود خلاصه سلام و احوال پرسی وپذیرایی با عشقم رفتم تو خواب کوچک کنار آشپز خونه!
چه خبره امشب؟
رضاداره از اصفهان میاد
رضاکدوم خریه ؟
امیر تورو خدا آبروریزی نکن دوست پسرشه!
وای مگه این کثافت نامزد نداره؟
امیرم اصلا به ماچه شبمون رو خراب نکن
صدای درب حیاط اوم بله ماباصد ترس و لرز اومده بودیم آقا با تاکسی اومده بود تو کوچه با کمال پرویی رژه میرفت حال عجیبی داشتم اومد تو یه احوال پرسی سرد باهاش کردمو اومدیم تو حال بچه ها قرمه سبزی درست کرده بودن شامو خوردیمو به عشقم گفتم خوابم میاد بریم بخوابیم رفتیم تو خواب کوچیکه اوناهم تو حال خوابیدن چند دقیقه ای گذشت که دیدم آهنگ گذاشتن یه حموم بود که درش از تو خواب باز میشد لامپشو روشن کردم حکم چراغ خوابو داشت محکم بغلش کردم و لبامو گذاشتم رولباش یه بلوز آستین دار داشت که نفهمیدم کی شوتش کردمو چیه دوست داری ادامه بدم؟نه داداش ادامش دیگه به شما ربطی نداره البته اون شب منم مثل شما زد حال خوردمو پریود بود ولی به خدا به هیچکی فهش ندادم پس پسرای خوبی باشیدو فهش ندین
اولین و آخرین داستان سکسم بود!
حقیقت داشت مرض ندارم به هزاران نفر دروغ بگم

نوشته: ؟

دکمه بازگشت به بالا