خانوما ساکت 35

آخخخخخخخ اووووووهههههه هوتن جون هوتن جون .. چقدر  کیرت بهم حال میده .. دلم می خواد برقصم برقصم و بگم چقدر شادم . کونمو واست بجنبونم . . کف دستامو گذاشته بودم زیر کون اکی جون و اون به شدت اونو می جنبوند . -خوبه اکی خوشگله همین جوری خوبه . همینه که تکونش می دادی . -فشارش بگیر .. هوتن دردم بیار . گازم بگیر کبودم کن . ولی من به حرفاش گوش نکردم . اون جوری که اون  حشری نشون می داد هیچ بعید نبود که بره به شوهرش بگه که یکی دیگه رو دوست داره . ازش جدا شه خودشو بهم بچسبونه .. -هوتن بهت میگم گازم بگیر و بگو بگو کسسسسسم خیلی آبداره . کونم خیلی تپله . -اکی چقدر روی کست ورم کرده . -اون ورمو فشارش بگیر . بگردونش . هوسمو پخشش کن . بزن کیرتو تا ته کسم . بهم امون نده داغونم کن . بذار لذت ببرم . یه لذت آتیشی . یه هوس داغ . یه هیجان زیاد . حس کردم که از تمام تنش داره آب چکه می کنه . آب هوس . آب شوق زندگی .. لبای  پر عطش و هوسو بوسیده و میکش می زدم . . -اکی اکی دارم آتیش می گیرم . کیرمو آبش کردی . دستاشو به دو طرف باز  کردم تا بتونم زیر بغلشو به خوبی ببوسم و میک بزنم . حتی از زیر بغلش هم هوس می بارید ..  حرکات دستاش هم منو به هیجان می آورد نمی دونستم چرا این زن تا این حد شهوت منو زیاد کرده یه نیرو و انرژی خاصی در اون می دیدم که کشش منو نسبت به اون زیاد می کرد . شایدم یه جاذبه جنسی قوی داشت  . -بغلم کن . همین جور منو ببوس .. من می خوام . اگه تا نیمه شب هم ولم نکنی و با من باشی من می خوام . بهونه میارم . یه چیزی میگم . دیگه نگفتم که خونه مجردی هم دارم . نمی خواستم این جوری واسه خودم شر درست کنم . فکر نمی کردم زیر بغلش این قدر خوشبو باشه . دلم می خواست کیرمو بچسبونم فشارش بدم به اون چالک زیر بغلش . به اون گودی هوس انگیزش . فقط از میک زدن اونجا بود که هراسی نداشتم . با لذت زیر بغلشومیک می زدم . انگاری داشتم کسشو می خوردم . گردنم درد گرفته بود چون به خودم فشار می آوردم که کیرم از کس اکی جون بیرون نزنه .. -اونم طوری از این حرکت من خوشش اومده حشرش زده بود بالا که موهای سرو سینه مو می کشید .. -هوتن …. سریع تر .. تند تر تند تر.. امان از دست این زنا . فکر می کنن گاییدنشون همراه با جلو گیری کار خیلی راحتیه . پدر مردا در میاد  اگه بخوان به خودشون فشار بیارن که آبشونو خالی نکنن . اکی خیلی خوشش میومد از این که نوازشش کنم و حرفای قشنگ و عاشقونه ای بهش بزنم . منم تصمیم داشتم تا می تونم کاری کنم که بیشتر خوشش بیاد این جوری بهتر می تونستم حمایتشو جلب کنم و خودمو تو دلش جا کنم . هرچه بیشتر می تونستم با این خانوما جیک شم بهتر بود . خیلی عالی می شد . چون در فضایی که تنها مرد اونجا بودم راحت تر می تونستن منو قبول کنن و منم بهتر می تونستم واسه خودم دوست دختر و زن گیر بیارم . تا حالا با هر کی که حال کرده بودم کمتر پیش اومده بود که بار دوم هم برم سراغش آخه وقت نمی شد و امکانش هم نبود . باید تدریس می کردم و از طرفی هم جلسات مشاوره هم داشتم و دیگه به کار و زندگیم هم نمی رسیدم و اگه مبنای اوقات فراغت زندگیمو بر سکس قرار می دادم دیگه سلامتی رو چیکار می کردم . -هوتن جون شل شدی ;/; -اوخخخخخ من اکی خوشگله خوش بدنمو ببینم و شل شم ;/; امکان نداره ..  طوری دهنش وامونده بود که می دونستم واسه ساک زدن کیر من دیوونه شده داره ثانیه شماری می کنه . حالت لبا و چشاش طوری بود که منو به یاد دخترای حشری اول نو جوونی مینداخت که واسه اولین بار می خوان سکس کنن . خیلی از اینا رو گاییده بودم . چه جیغهایی رو که تحمل نکردم . داشتم از دست این دخترا دیوونه می شدم . . حالا اکی هم همچین حالتی داشت .. زیر بغلشو با حرص و هوس می مکیدم و بهتره بگم که می جویدم . اولش قلقلکش میومد و می خندید ولی بعدش با ناله های هوسش ازم می خواست که ادامه بدم .. -اکی می خوامت . اینجا رو کبودش می کنم . دوستت دارم . یه لحظه  مثل تیر از چله رها شده پاهاشو به دو طرف باز کرد و کیرمو اون وسط فشارش گرفت . حس کردم که به چند حرکت انفجاری نیاز داره . منفجرش کردم . با چند تا ضربه شدید جیغشو در آوردم .-خوبه خوبه هوتن جون ..همین جوری ادامش بده .. دستمو گذاشته بودم زیر پهلوهاش نمی ذاشتم تکون بخوره -اوووووهههههه نهههههه چقدر بیرحمی سوختم سوخخخخختم از هوسسسسسس کسسسسم کسسسسسسم آتیش گرفتم . ولم نکن .. ریخت هوتن ریخت .. ریخت .. آب پاکی ریخت حالا نوبت توست که بریزی ..-اکی تو ریختی توی تنت و رو زمین . من کجا بریزم -بریز به همونجایی که من از اونجا خالیش کردم . بدجنس تو منو قفلم می کنی نمی ذاری تکون بخورم ;/; پاهاشو گذاشت رو کونم و منو به خودش چسبوند . زور زیادی می خواست تا از این فشارش خلاص شم . کیرم تو کسش گیر کرده بود ولی فوق العاده لذت می بردم .. -نهههههه نهههههههه .. -آررررره آرررررره هوتن جون . -منم دارم می ریزونم  . خالیش کردم جووووووون اکی اکی تو تکی تو یکی .. خودمونو دیگه جمع و جور کردم . یه صمیمیت خاصی بین ما به وجود اومده بود . حالا هم انوشه  حامی مستقیم من بود و هم اون .. حس کردم که بقیه رو هم می تونم به راه بیارم .  کار سختی بود خیلی سخت . اراده ای قوی می خواست . ولی نباید دختر خانومای محصل رو هم فراموش می کردم . باید دل اونا رو هم به دست می آوردم . خیلی جا ها بود که به خاطر اعتراض بعضی از این دختر خانوما یا اصلا محصلها معلمی رو عوض کرده بودند . روز بعد خانوم فرزانه فراست معلم ادبیات فارسی درمورد تنظیم جزوات و پرسشنامه هایی که باید با دانش آموزای خصوصیش کار کنه ازم کمک خواست .. آزاده هم که دیگه آخرای درسش بود و شاگرد خصوصی ما ازم خواست که کاملا خصوصی باهاش کار کنم .. داشتم به این فکر می کردم که نکنه اون دو سه تا دختری که اونا رو گاییدم در این مورد با آزاده حرف زده باشن . چون بعضی وقتا دخترای دیگه صحبت از اینا روپیش دوستان و هم کلاسیهای خودشونو نوعی پز دادن و کلاس گذاشتن فرض می کنن … ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا