مامان بخش بر چهار 96
–
-منصوره جون حالا که هویجو گازش نزدی می تونی کیرشو گاز بزنی . بیا از این طرف .. آها حالا شد یه چیزی . ته بیضه های دامادت رو می گیری توی دستت . کیر شل شده و ترسیده و لرزیده شو می ذاری توی دهنت . این جوری خیلی حال میده ..
منصوره کیر شوهر دخترشو گذاشت توی دهنش ولی از اون طرف محجوبه رو حسابی آب بندیش کرده بودیم . احسان داشت کونشو می کرد .
-حیف که یه مرد دیگه نمی تونه بیاد این جا و کنار احسان جون و کیرشو فرو کنه توی کون محجوبه ..
صحنه جالبی می شد دوتا کیر توی کون و دو تا داخل کس .. ولی عیبی نداره .. اسحاق جان دور بین دستت باشه .. آها اینم یه موز با حال از بغل کیر پسرم اونو فروش می کنم داخل کون محجوبه ..
رو کردم به عمه محجوبه ..محبوبه خانوم که برادر زاده اش در مسابقه قبلی حالشو گرفته بود و حقشو خورده بود ..
محبوبه : اجازه دارم خودم با دستای خودم این موز رو نثار کون پر فتوح برادر زاده خوشگلم بکنم ;
-بفر مایید صاحب اختیار و صاحب خیارید یعنی این خیار رو هم می تونی وارد کونش بکنی ..
محبوبه یه خیار قلمی و یه موز متوسط گرفت توی دستش . موز رو فرو کرد توی کون و خیار رو هم از بغلای کیر افشین و اشکان گذاشت توی کس برادر زاده اش ..
-آها تازه شد یه چیزی ولی فکر کنم اگه همین جوری پیش بریم سری های بعد کردن کوس و کون محجوب جون امتیاز منفی داره . من و پسرا و محبوبه زدیم زیر خنده …
-ببینم منصوره خانوم ما چیکار می کنه ; الان یه مسابقه میذارم بین جفت زن و شوهر . زن کیر شوهرو می گیره توی دستش و به حالت جق زدن حرکتایی رو از خودش نشون میده و آب مردو خالی می کنه و همه رو می خوره . جایزه برنده اینه که دیگه کاری به کارش ندارم ولی اون یک جفت بازنده رو براش یه فکرایی می کنم . زوده که از گردونه خارج شن .
منیژه داشت با نریمان شوهرش ور می رفت و منصوره و نوروز هم پیچیده بودن به پر و پای هم . محجوبه و نیما هم که به حال خودشون بوده و کاری کرده بودم که محجوبه ای که زیر کیر سه تا پسرام قرار داشت بچسبه به نیما ونیم نگاهی هم به کیر شوهربیجانش داشته باشه . اسحاقو می دیدم که یه گوشه ای وایساده وداره فکر می کنه حرکات بعدیش چی باشه و چه جوری حال اون دسته و گروه رو بگبره . کل کل منیژه و نریمان خیلی خنده دار بود .
منیژه : صد بار بهت گفتم یه چیزی بخور این لعنتی رو تقویت کن که از دو نفر عقب نمونیم ..
نریمان : به جون تو و به جون همون نوروزی که الان داریم تلاش می کنیم اونو ببریم و خودمون خلاص شیم قسم که من هر کاری که از دستم بر بیاد انجام میدم .
خیلی دلم می خواست که این دو تا خلاص می شدند ..
-آخ .. آخ یه خورده دیگه .. دستتو با یه چیزی چربش کن کیرمو بمال داره میاد ..
نوروز که حواسش رفته بود پیش پدر و مادرش گفت
-بابا دوپینگ نکن ..
اسحاق : ایرادی نداره این دوپینگ حساب نمیشه ..
نریمان : داره میاد داره می ریزه . منیژه اومد اومد ..
همچین با شوق و ذوق می گفت آب کیرم اومد که انگاری نماینده ایران در کمیسیون هسته ای از اجلاس بر گشته باشه . منیژه با شوق و ذوق سرگرم لیس زدن و خوردن این آب شد ..
-آخ بخور نوش جونت . هیچوقت این جوری با کیف نخورده بودی ..
خوردن آب کیرکه تموم شد منیژه لب باز کرد و گفت من کی تا حالا از اینا خورده بودم که این جوری نخورده بودم ; هر کی ندونه و بشنوه فکر می کنه تا حالا چقدر تشنه منی تو بودم ..
منصوره دو دستی زد توی سر شوهرش و گفت خاک توسرت حالا باید توی دور بمونیم و هر کاری که اونا دلشون خواست انجام بدیم .
اسحاق به نریمان و زنش گفت برده های من شما آزادید .. کیرشو گرفت سمت منصوره و گفت باز کن دهنتو .. باز کن تا به این شوهرت نشون بدم آب آوردن چه طوریه . یک قطره هم نباید حروم شه . مواظب باش اگه سرفه ات گرفت یک قطره شو هم ریختی زمین تو رو درازت می کنم که با زبونت همونجا رو بلیسی .
کیر اسحاق شده بود به کلفتی شلغم کلفت .. مادر به قربونش .. خیلی دلم می خواست همونو خودم میذاشتم دهنم ولی منصوره باید تنبیه می شد . یه خورده روغن زیتون آورده اونو رو کیر پسرم مالوندم
-اوخ مامان دست که روش می کشی آبش می خواد بریزه ..
-منصوره نوش جونت . آب کیر پسرم درمانی و شفا بخشه . نیت کن بخورش . خیلی حال میده . شوهرت که عرضه شو نداشت توی دهنت خالی کنه . حالا بیا و ببین ..
اسحاق کیرشو فرو کرد توی دهن منصوره و طوری هم سرشو میون دستاش گرفت که هر لحظه فکر می کردم گردنش می خواد بشکنه . … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی