از عشق تا ضربدری 29

سیامک فوری لباساشو در آورد ..  و همین کارو  هم با پونه انجام داد ..
-چه خبرته ! می ترسی فرار کنم ;
 -تو الان توی بغل منی . نمی ذارم که مثل اون دفعه ای فرار کنی . من دوستت دارم . -منم دوستت دارم .
اونا هم رفتند روی تخت اتاق خواب مادرش که دو نفره بود …
سیامک این بار دیگه مقدمه چینی رو گذاشت کنار . می خواست آخرین فاصله رو هم هر چه زود تر از بین ببره تا حرفی برای گفتن نباشه و بهانه ای برای فرار پونه …  هر دو شون کاملا بر هنه بودند . سیامک دستشو گرفت زیر بیضه هاش  و پوستشو طوری به عقب کشید که کیر کلفتش دراز تر به نظر بیاد . اونو گرفت جلوی چشای پونه .
 زن دهنش از تعجب وا مونده بود . حس کرد که  همون جوری که قبلا هم سیامک بهش گفته پس از سکس با هاش همیشه طالب اون خواهد بود . در همین افکار بود که حس کرد که یه چیز کلفتی کس تنگشو شکافته و تا آخر راهو رفته ..
-آههههههههه نهههههههههه کسسسسسسم آتیشم زدی بالاخره کارت رو کردی .
 -تو که خیلی داغی . داری منو می سوزونی .. اوووووووووهههههه …
 سیامک سرغت فرو کردن کیرش توی کس پونه رو زیاد کرده بود …
-این قدر جیغ نکش صدا میره بیرون …
-دست خودم نیست خوشم میاد .. آتیش لذت توی تمام وجودم نشسته … آخخخخخخخخخ .. دلم می خواد خودمو از این پنجره پرت کنم . منو بکن … بکن ..سیا ..
 -دارم همین کارو می کنم …
سیامک کاملا خودشو رو پونه خوابونده بود و در حالی که سینه هاشون به هم چسبیده بود داشت لباشو می بوسید …
 پونه حس کرد که خیلی سریعتر از زمانی که در آغوش و زیر کیر پرویز بوده داره داغ میشه . 
-یه کمی تند تر اگه تند تر بکنی من خوشم میاد لذت می برم …
-آخخخخخخخخخ سیامک همینه همینه دارم ارگاسم میشم … شدم .. حالا شدم .. آبتو خالیش کن توش ..می خوام داغی اونو حسش کنم . جوووووووووون ….
 سیامک هم کیرشو ول کرد توی کس و گذاشت هر کاری که دوست داره انجام بده … با هر ریزش منی یه حس لذت و آرامش خاصی به سیامک دست می داد و پونه هم دستاشو دور کمر پسر حلقه زده و اونو بیشتربه خودش می چسبوند تا آب بیشتری رو از سر چشمه به طرف کسش بکشونه …
 و در بیرون از خونه سیما همچنان منتظر بود . حوصله اش سر رفته بود .. یه لحظه سرشو بالا گرفت دید که پرده سفید اتاقش داره تکون می خوره و بعد پرده کشیده شده … تعجب کرد . چه اتاقی افتاده ;! سیامک با اتاق من چیکار داره … مشکوک شد … باید برم بالا .
 یه حسی به اون می گفت که باید با احتیاط و بدون این که پسرش بفهمه بره توی آپارتمان و اگه موردی هست اونا رو غافلگیر کنه .
 سیامک یه ترانه سکسی غربی رو هم گذاشت تا هیجانشون بیشتر شه و همین به نفع سیما شد که وقتی درآپارتمانو باز می کنه اونا متوجه صدایی نشن . رفت به سمت اتاق خواب خودش .. خیلی مراقب بود که اونو نبینن . حرصش گرفته بود .. سر و صدای ناشی از عشقبازی رو می شنید … صدای ضبط نمی ذاشت که به درستی متوجه حرفاشون شه . صدای زن واسش خیلی آشنا بود ..
اووووووهههههه نههههههههه .. اون پونه همسایه روبرویی ماست .. کثافت آشغال .. بالاخره سیامک ساده منو تورش کردی ; نههههههه …
کمی از در اتاق فاصله گرفت …  با یه موبایل کلاس بالا و قوی از اونا فیلم گرفت .. خیلی عالی شد … خیلی آروم  و در حالی که به شدت عصبی بود از خونه اومد بیرون ..  داغون شده بود … نمی دونست چیکار کنه . حالا من با این فیلم چیکار کنم ;! پسره دیوونه واسه خودت شر درست نکنی ;
با همه عصبانیتش خیسی عجیبی رو دور و بر کس و لای پاش حس می کرد … توی همون ماشین شورتشو به آرومی پایین کشید و دستشو روی کس قرار داد و آروم آروم چنگش می گرفت و خیره به مردایی که از کنار ماشین رد می شدن نگاه می کرد . حتی به این راضی شده بود که یه پسر بچه هم بیاد و با اون عشقبازی کنه .  دوست نداشت بره خونه ..  می دونست که پیمان واسه ناهار میاد خونه . .. میرم فیلمو نشونش میدم و حال پونه رو می گیرم .. یه لحظه به خودش اومد .. اگه بخوام این کارو بکنم واسه پسرم هم بد میشه … این جوری فایده ای نداره … پیمان مرد خیلی خوش قیافه و خوش بدنیه … اگه بتونم کاری کنم که با من باشه …. درسته خیلی کم سن تر از منه . ولی این روزا زن و مرد واسه سکس دیگه به این چیزا نگاه نمی کنن ; باید از طریق دیگه ای وارد شم …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا