خانم مهندس قسمت شصت و نهم
–
ببین روشنک بیا دیگه حرفشو نزنیم و فقط به همین لحظه ای که درش هستیم فکر کنیم تا اون لذتی رو که می خوایم ببریم . -باهات موافقم . الان هم که دارم همین کارو می کنم . چقدر دلم می خواست که با همه جام ور بره و نشون بده که دوستم داره و منو به آخر عشق و هوس برسونه . لبمو از رو لباش به صورت مردونه اش رسونده و همراه با میک زدن می بوسیدمش . اومدم پایین تر . به یه قسمت از زیر گلوش رسیدم . می خواستم یه جایی رو میک بزنم که تا حدودی کبودش کنم . گیر دادم به انتهای شونه چسبیده به ته و حاشیه گردن با یه میک زدن چند ثانیه ای طوری کبودش کردم که اگه بخواد سر یه دختر دیگه کلاه بذاره حتما لو میره . هرچند حس می کردم دخترایی هم که باهاشن عین خودشن . بهروز طوری غرق در هوس بود که نمی دونست همچین بلایی سرش آوردم .. سپیده : روشنک داری چیکار می کنی قرار نبود اونو زندونیش کنی . -سپیده جون بهروز خان آزاد آزاده . کیرشم خیلی آزادانه داره توی کس من حرکت می کنه و خیلی هم باحال حال می کنه . بهرام هم از اون فاصله فریاد زد بهروز خان اگه کمک می خوای ما هستیم . قلق روشنکو خوب دارم . تا حالا چند بار زیر کیر من ار گاسم شده .. بهروز : خب قلقش چیه .. بهرام من خود م اگه بیام می تونم انجامش بدم .. بهاره که حالا رو کیر داداشش بهرام سوار شده بود گوشاشو کشید و گفت داداش تو اگه راست میگی و عرضه داری خواهر خودتو ارگاسمش کن . اونو سر حالش بیار .. -بهروز کیرت یه حسی بهم می ده که فکر می کنم تا حالا کس نگاییدی . این چه عطشیه که داری -من همیشه این جور پر شور و حرارتم -صحیح !من فکر می کردم فقط به خاطر منه . پس در مقابل همه این قدر نقطه ضعف داری . -روشنک تو یه چیز دیگه ای هستی و من بدون تو نمی تونم نمی تونم … -نمی تونی چی ..-هیچی روشنک -شهامتشو نداری که بگی یا این که کسرت میشه که بگی دوستم داری . -تو دوستم نداری .. -من یه مرد بی وفا و خائن رو که به وقت کردن دوست دخترش از یه رختخواب و سکس دیگه حرف می زنه و اونو واسه خودش افتخاری می دونه دوست ندارم . -این حرفو بیشتر از هزار دفعه زدی دیگه بیات و کهنه شده . -توهم هزار دفعه عملش نکن . -تو از اون به بعد کی باهام بودی و امتحانم کردی ;/; -هیسسسسسس بهروز یادمون رفت که چی گفتیم . حالا فقط وقت عشق و حال کردنه . -آره قربونت فقط عشق و حال کردن . تو انگار روز به روز آبدار تر و خواستنی تر میشی . یه هلوی پوست کنده . -ببینم پوستشو کی کنده -من یکی که نکندم . -شایدم تو کنده باشی . -من که بار اول لختت دیدم همین طور پوست کنده بودی . -حالا کار هر کی بوده پس بخورش دیگه .. زود باش طوری منو بخور که دوست داشته باشم تمام تنمو یه جا بخوریش . -خیلی شیطون و نازی روشنک . وقتی که مهربون میشی خیلی مهربون میشی وقتی هم که بد جنس و خشن میشی از یه جلاد هم بد جنس تر میشی -اگه دوست داری که همیشه مهربون باشم و این جوری بیشتر قبولم داری پس کاری کن که همیشه مهربون باشم و منو خوشحالم کنی .. بازم می خواستم یه چیزی بگم که فوری جمعش کردم . چون دیگه خودمم خسته شده بودم از بس یه قدم جلو می رفتم و دو قدم عقب . یه فشارو شوک خاصی نیاز داشتم که بعدش دوباره کسمو بذارم سر کیر بهروز .. واسه همین کسمو آزاد کرده اونو گذاشتم رو دهن بهروز جونم . -بهروز عزیزم خوب میکش بزن که دوباره اونو بندازم تو بغل کیرت . اوه بهروز بهروز .. من فدای اون دهنت اون لبات .. وقتی اونو با هوس خودم تشویقش می کردم بیشتر سعی می کرد که بهم حال بده و با لباش لبه های کسمو به دو طرف بیشتر بازشون کنه . دلم می خواست تا درجا کسمو از رو دهنش بر می دارم کیرش بره توی کسم ولی یه مکثی این وسط وجود داشت که موج لذتو می آورد پایین که باید با ضربات گایشی تند این افت رو جبران می کرد . -بهروز می تونی سرعتی کار کنی ;/; –میگی چیکار کنم ;/; -من هر وقت حس کردم دهنت کارشو کرده کوسمودرجا از روش بر می دارم و توسریع کیرتو فرو کن توی کسم قبل از این که خنک شه . یه کاری کن که روی همون شتاب بمونم . -یه کاری می کنم که با شتاب بیشتری بری به طرف آخر راه . کسمو چند بار و با سرعت محکم به لب و بینی بهروز مالونده و بهش گفتم نزدیکه آماده باش .. فوری دراز کشیده و اونم درجا افتاد روکسم و با همون شلیک اول کیرشو تا ته فرو کرد توی کسم و از همون اول به سرعت گاییدنو شروع کرد . راست می گفت خیلی داغ شده بودم . گردنشو خم کرد و لباشو گذاشت رو سینه ام .. داغ تر و حشری تر شده بودم . -بهروز یه چیزی رو اعتراف کنم ;/; -بگو . -تو معرکه ای بیستی …. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی