زن نامرئیی 277

افتاده بودن روم طوری که انگار تا حالا کوس و کون ندیده بودند و می خواستند از این مجلس سیر و سر بلند بیان بیرون  . دیگه چشامو بسته بودم و به دمر رو زمین دراز کشیدم تا هر کس که هر کاری دوست داره با من انجام بده . هر وقت هم که  حس کردم بدنم داره زخم میشه و اونا  با بی رحمی به من حمله می کنن من می تونستم از اونا دوری کنم . . ولی یواش یواش دیگه داشتم خسته می شدم . یکی از روبرو اومده بود و مرتب با دستای خودش می زد به باسنم . انگار که داره طبل می زنه . خوشم میومد . یه صدای تیزی داشت . کونم داشت کبود می شد اگه بابا ناصر یا داداش نویان می خواستند با هاش حال کنن شاید متوجه می شدند که من کار کرد داشتم . باید از شون دوری می کردم. . چه کیفی داشت این جوری نرمش دادن و بعد کیر رو توی کس فرو کردن . ولی در یکی از این حرکات یه فشاری به کونم  اومد که فریادم رفت به آسمون ..  دیگه مفت خور شده بودم . دستامو بالش کرده و به دور و بر و رو بروم نگاه می کردم … همه یکی یکی لباساشونو در آورده بودند و یک سکس پارتی حسابی به راه انداخته بودند . تماشای این صحنه ها هم حسابی منو هیجان زده  کرده و واسه همین دل نداشتم از جام پا شم  .  این کیر های متفرقه بود که تند و تند می رفت توی کس و کونم و بیرون کشیده می شد . راستش فکر کنم یه ده تایی رفته بود  توی تنم .. چون هر لحظه یه آب تازه ای رو در یکی از این حفره ها حس می کردم . کمی سختم بود دیگه . باید از خودم خجالت ی کشیدم . جنده های توی فیلمها این قدر فرز و کاری و سرعتی عمل نمی کنن . معلوم نبود این چه مدل حال کردنه . لحظاتی بعد ظاهرا دیگه از کیر خبری نبود .. مثل این که من اشتباه تخمین زده بودم . حدود بیست تا مرد کیر به دست حالتشون طوری بود که انگاری همه شون با من حال کرده بودند . فقط سه چهار تایی سراغم نیومده بودند که اونا با زنای دیگه مشغول بودن . حالا منو داده بودن به دست چند تا زن . از اون همجنس بازایی که لنگه نداشتن . منو بلندم کردند و در یه حالت قمبلی نشوندن تا آبای بر گشتی از کس و کونمو بخورن … یکی از اونا دهنش مکش خیلی قوی داشت . اونو می ذاشت جلوی  کسم و با فشار آبو بیرون می کشید ….. هر کسی به عنوان لطف و محبت و تشکر یه  چیزی به من می گفت .

دکمه بازگشت به بالا