انتقام میسترس 21
–
من باید چه جوری از خودم دفاع می کردم . اون چهار تا قدرتمند اگه منو از کارنمینداختند و فضای لازمو در ابتدای کار داشتم نمی تونستند این قدر راحت منو ولو کنن . هر چند این قدر ها هم راحت نبود . هر کاری کردم پاهامو بسته نگه داشته باشم نشد . به زور رون پامو از وسط به دوطرف و کناره ها کشیدند که اگه شل نمی کردم از یه جایی جر می خوردم . از هر طریقی که می تونستند کیرشونو روی کسم می کشیدند . به نوبت یکیشون میومد کیرشو می کشید به روی کسم . توانمو بریده بودند . دیگه جانی نداشتم . التماس کردن فایده ای نداشت و تازه من نمی خواستم در مقابل اینا ضعف نشون بدم . حدس زده بودم که باید از طرف بهزاد و تیمور مامور شده باشن . اگه صاف در برم می دونم چیکارشون کنم . نمی دونم چه عقده ای داشتند که موهای سرمو می کشیدند . به طرز بیرحمانه ای با کشیدن موها م سرمو بالا آورده به نوبت کیرشونو به دهنم می مالیدند . لبامو گاز گرفته و چند بار به صورتشون تف انداختم . در همین لحظه یکی خودشو انداخت رو کونم و با فشار دو تا قاچ کونمو به پهلو ها بازشون کرد می تونستم مقاومت کنم ولی شل گرفتم تا آسیب کمتری بهم برسه . احساس کردم که یه چیزی مثل یک سنگ یک دفعه رفته توی کسم . یکی از اون جوراب به سر ها به ناگهان کیرشو کرده بودتوی کس . .. زخم شده بودم . این قدر منو گایید و گایید تا کسم کمی خیس کرد . تازه بعد از این همه گاییده شدن حس می کردم که بدم نمیاد ولی نمی تونستم به سکس و لذت اون فکر کنم . حس می کردم تحقیر شدم . به من تو هین شده بود . خشم سر اپای وجودمو گرفته بود . هنوز از این محیط و این درد و غافلگیری خلاص نشده دلم می خواست انتقاممو از تیمور و بهزاد می گرفتم ولی این چهار تا رو از کجا پیدا می کردم . درد به تمام تنم نفوذ کرده بود . بعضی هاشون با بیرحمی به صورتم سیلی می زدند . به شونه هام چنگ مینداختند . لگد می زدند . عقده ای شده بودند . انگاری که می خواستند به شدید ترین وجهی از من انتقام بگیرند . می دونستم که اونا دارو دسته اصلی تیمور که به شیوا تجاوز کردن نیستن . خوب به بدنشون نگاه می کردم تا ببینم که می تونم مشخصه ای از اونا رو به خاطر بسپارم که بعدا برای شناسایی به دردم بخوره یا نه ;/; به کیرشون نگاه می کردم . به سینه شون .. داشتم از پا میفتادم . توانی نداشتم . کیر پشت سر کیر . خیلی نا مرد بودند . رحم توی وجودشون نبود . دهنمو به روی کیرشون بسته بودم ولی طوری فک و بینی و لبمو به دو طرف می کشیدند که مجبور می شدم دهنمو بازش کنم به نوبت از کیرشون پذیرایی کنم . نمی دونم اونا دیگه چه کیری داشتند که جر نمی خورد و زخمی نمی شدند . چون بر خورد کیرشون با دهن من مثل بر خورد کیر با کس بود . حتی دندونام کیرشونو اذیت می کرد ولی اونا با لذت کیرشونو تا سر حلقم فرستاده می کشیدن بیرون . نفسم به زور میومد . جلو چشام سیاهی می رفت . می خواستم هر طوری که شده بدن اونا رو ببینم . خوب بسنجم که هیکلشون به چه صورته . یکی رو که کیرش توی کسم بود و از پشت منو کرده بود نمی تونستم خوب ببینم . ولی نگاهمو رو دو نفرشون زوم کرده بودم اما چه زوم کردنی . چشام پی در پی باز و بسته می شدند . یه دور منو بر گردوندن تا این بار منو از روبرو داغونم کنند . همون دمر افتاده بهتر بود . چون حالا به سینه هام رحم نمی کردند . طوری فشارش می گرفتند که من از درد لبامو گاز می گرفتم . هیچی هم ازم نمی خواستند . نشون می داد که اومدن انتقام بگیرن . هدفشون سرقت هم نبود . البته انتقام با لذت سکس و تجاوز و حال کردن . من که بهزاد به اندازه کافی سیرم کرده بود و نمی تونستم با این سر افکندگی و حقارتی که نصیبم شده بود اونم از این تجاوز کیف کنم . نوبتی میومدند و با چند ضربه شدیدش که به کسم می زدند آب کیرشونو خالی می کردند و می رفتند . به این هم رحم نکردند منو بستند به یه دار حلقه ای و مثل اسیرای زمان جنگ های گلادیاتوری از این سو به آن سو می کشیدند . دستام هم رو ی اون دو تیکه چوب دار حلقه ای قرار داشت چپ و راست به من سیلی می زدند . یکیشون اومد و همون سر جوراب پوشونده شو به کسم مالید . روی نوک سینه هام گیره لباس قرار دادند . هر لحظه یه کاری می کردند که من بیشتر رنج بکشمو و اونا با بیشتر نشون دادن خشم خودشون لذت بیشتری ببرن . پس از این که کلی خشونت رو من پیاده کردند طناب دستمو باز کرده منو رو زمین خوابوندن . تا اونجایی که امکان داشت نمی خواستند حرف بزنن که احتمال شنا سایی شون باشه . با ایما و اشاره ازم خواستند که دهنمو باز کنم . چهار تایی شون کیرشونو گرفته بودند طرف من. انگاری می خواستند رو من بشاشن …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی