هرکی به هرکی 210

آرمیلا بازم بهمون اخمی کرد . انگاری ارث پدر می خواست . معلوم نبود با این که شوهر داشت از جون من چی می خواست .من یکی که در اون لحظات محل سگ هم بهش نمی ذاشتم .. آنی : داداش سختمه خجالت می کشم . -فدات شم خواهر گلم . شب اول و زفاف هم زن و شوهر از هم خجالت می کشن ولی وقتی  همون بر نامه های شب اول پیاده شد دیگه خجالت ها می ریزه دور و همه چی حل میشه . با  کف دو تا دستام یواش یواش میومدم پایین تر . رسیدم به شورتش .. یه دستمو گذاشتم رو قسمت کسش . یعنی روی شورتش و یه دستمو گذاشتم رو کونش .. بابا آزاد و داداش آرین که از حال رفته بودند . فرنوش هم داشت با کیر داخل شورتش بازی می کرد -آریا جون بیاییم .. -وقت وسیعه . حساب آنی جون جداست .. . آرمیلا : هیچم جدا نیست . اون خواهر مارمولکمو من می شناسم . من قبل از از دواج زیر کیر غریبه نخوابیدم ولی اون رفته کسشو داده حالا ادای خجالتی ها رو در میاره . رو که نیست . سنگ پا و دروازه قزوینه . آریا خیلی لی لی به لالاش میذاری . اصلا نمی دونم چرا تو این جوری شدی . زود باش بگو ببینم واسه چی این قدر ازش حمایت می کنی . .. تحویلش نگرفتم . لبمو بردم زیر گوش آنی و گفتم به حرفاش گوش نده اون تا اخر سفر سرعین همین جور غر می زنه . من اخلاقشو می دونم . با این که شوهر داره ولی دلش می خواد که مثلا من سر پرست باشم و یه جوری بهش حال بدم . دیگه حساب اینو نمی کنه که من مجردم تو مجردی اون متاهله .. دستامو یکی از عقب و یکی از جلو فرو کردم توی شورت خواهرم . کسشو از دوطرف در چنگم گرفتم . آهههههههه هنوز همون هوس و نشاط رو داشت .. -آریا من می خوام می خوام کیرت رو می خوام . -باید نشون بدی که خواهر گل منی و از این که جلوی بقیه خودت رو بذاری در اختیار من هیچ ابایی نداری .نگاه کن الان سه تا مرد اونجا هستند . عین گرگهای گرسته آماده اند تا کیرشونو فرو کنن توی تن تو . لذت ببرن . خودشونو با این زندگی عادت دادن . یک لذت خانوادگی ..  سکسی فامیلی . شورت آنی رو آروم آروم پایین کشیده اونو از پاش در آورده . پاهاشو به دو طرف باز کردم و سرمو لاپاش قرار داده . اول از پشت , سوراخ کس و کونشو با هم لیس زده بعد رفتم به مسیر جلو. موهای سرمو می کشید و کسشو به دهنم می مالید -آهههههه داداش داداش .. کسسسسسسم کسسسسسم .. من می خوام ..کسم .. کسسسسم ..  سرمو از زیر به لاپاش چسبونده کس کوچیک و نقلی اونو گذاشتم توی دهنم .. -داداش فدات .. خیلی  با حالی .. خیلی مزه میدی .. اونو رو زمین خوابوندم . مردا دیگه شورتشونو هم در آورده بودند . آنی براشون به تر تیب حکم دختر .. خواهر و خواهر زن رو داشت و منتظر بودند که من کی دست از سر اون بر می دارم تا اونا باهاش حال کنن . این برای خود آنیتا هم تازگی داشت . کیرم توی کس آنی داشت انفجاری کار می کرد .. -آخخخخخخخ اخخخخخخخخ داداشششششش کیرررررررر کیییییییییرررررتو می خوام .. -عزیزم .. عزیزم کیرم مستت کرده آنی توی کسسسسسته .. حواست کجاست .. -شوخی نکن آریا .. دارم پرواز می کنم . انگار رو ابرا هستم .. آرمیلا : ببینم دارین تئاتر شکسپیر بازی می کنین ; -آبجی من و تو که بازی می کنیم تو یکی اختصاصی رومئو ژولیت بازی می کنی . دست نگه داشته  باش ببین آخر کار چه طور میشه . بچه که می خواد از شکم مادرش در آد کلی دنگ و فنگ داره . شما چرا این جوری می کنین ;/; سه تا مرد اون طرف داشتند کف می زدند .. -آریا .. حس می کنم دارم به خونواده عادت می کنم . فقط آرمیلا کمی اذیتم می کنه ولی فکر می کنم دارم با مردا راحت کنار میام  هرچند  داداش آرین رو هنوز ازش دلخورم . -اونم حل میشه . آرین پسر خوبیه . رو مردا می تونی حساب بیشتری باز کنی . زنا چون از جنس تو ان خوب بهت حسادت می کنن .. آرمیلا : داداش یواش تر حرف بزن ببینم چی داری میگی . حرف حسابت چیه .. -ربطی به تو نداره . هر وقت خواستم با تو حرف بزنم صدامو می برم بالا تر . اصلا آدم اگه بخواد به حرفای دیگران گوش بده ببینن چی میگن بهش به این اصطلاح میگن چی ;/; مردا یکصدا با هم گفتند فضولی .. آرمی خورد و دم نکشید . .. -آنی در چه حالی .. داداش داداش آب کسم خالی شد . خیلی زود از بس بهم حال میدی . -جالا من می خوام به یکی از مردا بگم که بیاد . این کیری که الان میاد  ممکنه هم توی دهنت بره .. هم کس هم کون .. خودت باید نشون بدی که می تونی .. اشاره ای به مردا زده گفتم فقط یه نفر .. معلوم بود که پیشکسوت پدر جان تشریف میارن . اومد طرف دخترش .. آنیتا که دوست داشت همچنان بکنمش واسه این که کس و کونشو بلند نکنه دهنشو باز کرد و با یه اشاره سر بابا رو متوجهش کرد که کیرشو فرو کنه توی دهنش …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا