زن نامرئی 136

کامی با دستاش داشت جادو می کرد .. منم ملات فیلممو بردم بالا تا اونا با گیرایی و اشتیاق بیشتری به کارشون ادامه بدن . اووووفففففف منو بکن .. با کونم ور برو .. قبل از این که بریم دادگاه منو طلاق بدی منو بکن . کیرتو در بیار فرو کن توی کسم . یه بار دیگه می خوام بذار با خاطره ای خوش از هم جدا شیم . بذار لذتش همیشه زیر کس من بمونه . ولی اگه جنده شدم تقصیر خودته ها .. اگه یه جایی افتادم و دراز کشیدم و هر کسی کیرشو کرد توی تنم تقصیر خودته ها .. نگو چرا نگفتی .تمام این جملات رو خیلی شمرده و مقطع و با ناله و هوس و عشوه بیان می کردم . -کامی زود باش . کیرت رو در بیار . اگه تونمی خوای بکنی من می کنمش . اون داره هذیون میگه اگه الان نکنی دیگه هیچ وقت نمی تونی بکنیش . فوقش چشاشو باز کرد و ما هم گفتیم که خودت خواستی تو رو بکنیم -اون وقت اونم با کمال میل پذیرفت و ما رو بخشید . تو دیگه چقدر ساده ای پسر .. -چی شده کامی تا حالا که تو ازم شجاع تر بودی . چی شد که حالا جا زدی . -نمی دونم می ترسم.. با این حال دستاشو رسوند به شورتم و اونو هم آروم آروم از پام در آورد .. -آههههههه زود باش زود باش .. کف دستشو گذاشته بود لاپام . چقدر دستاش بهم حال می داد . خیلی سفت و زبر و کاری بود . اونو به صورت ساطوری گذاشته بود روی کسم و روش می کشید .. آخخخخخخخ من فدای هر چی کیره توی دنیا بشم .نمی دونستم چیکارش کنم و چیکار کنم . نصف کف دستشو فرو کرد توی کس من .نزدیک بود چشامو بازش کنم و ازش بخوام که زود تر کارشو شروع کنه . ازش بخوام که منو حال بیاره و بهش حال بدم .. این کارو تند و تند انجام می داد . -کامی زودباش . داری با دستات این کارو انجام میدی خب با کیرت این کار رو بکن . -بهمن چته پشت گود نشستی و میگی لنگش کن چی شده امروز تو شجاع تر شدی .-واسه اینه که امروز تو تر سو تر شدی -خب برو کنار من بیام جای تو .. نمی دونم این حرف بهمن بود یا این که خود کامی خسته شده تصمیمشو گرفته بود که شلوارشو کشید پایین و کیرش مثل یه فنر پرید بیرون . صدای بر گشت کیر و بر خورد اون به زیر شکمشو شنیدم . دوست داشتم سرمو بر گردونم عقب و دراز ی و کلفتی اونو بر رسی کنم و حالشو ببرم ولی جاش نبود . می دونستم بعدا می تونم در شرایطی قرار بگیرم که بتونم به خوبی همه اینا رو دید بزنم .کامی  تصمیمشو گرفته بود .. -جرش ندی کامی . رفیق اول تو برو , پشت سرت منم هستما . رفیق واسه منم بذار .. -بهمن دستپاچه ام نکن . این که فرار نکرده .همین جا نشسته . حاضره . کیرش از همون سر که دو طرف کونمو شکافت و رفت توی سوراخ کس کلفتی اونو حسش می کردم . بد مصب انگار چماق بود .. -آخخخخخخخخ حالا داری میشی پسر خوب من که از همون اولش گفته بودم باید این کارو انجام بدی . تو ناز داشتی . . حالا که داری طلاقم میدی دلم می خواد از فردا دو تا کیر بره تو کسم . اصلا همه مردای کوچه بیان منو می کنن . -کامی این بیدار شده ;/; -نه بابا داره هذیون میگه تا وقتی که این جوری حرف می زنه به نفع ماست . ما داریم کار خودمونو می کنیم . -پس زود باش بکن . بکن . منم نمی خوام بی نصیب بمونم . -هر چی تو بگی رفیق عزیز .. وایییییییی بهمن اگه بدونی چقدر این داخل داغ و خیسه . داره آتیش میده . انگاری شعله پخش کن داره .. -ببینم یعنی میگی این بیدار و هشیار نیست ;/;-بهمن این قدر مخ کار نگیر هر کوفتی هست ما که داریم می کنیمش و اونم که داره به ما میده .  کونمو می گردوندم تا کیرش با کسم تماس بیشتری داشته باشه و بیشتر بهم حال بده -کامی این داره کونشو می گردونه . -خب بذار بگردونه نمی دونی این جور که می گردونه مغز کیرمو به آتیش می کشونه . کل تنم داره آب میشه می ریزه توی کسش . اون وقت هوس منم میشه اندازه هوس زنا .. آخخخخخ چرا بیکار نشستی .  بیا این کیرت رو یه خورده فرو کن توی دهنش .هم از این بیکاری و فکر و خیال در میای و هم این که آماده میشی برای این که تا چند دقیقه دیگه جامونو با هم عوض کنیم .تو حالا باز بهم بگو که من نا مردم . من کجا نامردم عزیزم . تو که می دونی من خیلی  رفیق خودمو دوست دارم . -آره می دونم . خیلی خوبم می دونم .  بهمن هم به سرعت خودشو به من رسوند . کیرشو گرفت طرف دهنم .. منم لبامو باز کرده و و تا یه حدی که مشکوک نشه کیرشو گذاشتم توی دهنم -کامی کامی این کیرمو کشید طرف خودش .. -خب بکشه این چه می دونه وسط خواب و بیداری فکر می کنه شوهر متارکه کرده  اش داره اونو میگاد بذار توی عالم خودش باشه . این قدر سر به سرش نذار . زیاد گیر نده . فوقش بیدار شد میگیم خودت ار ما خواستی که تو رو بکنیم . آسمون که به زمین نمیاد . ….. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا