هر کی به هر کی 193
–
یه سری بر نامه های حسن ختامی هم مثل دفعات قبل داشتیم که این بار عفت و مامان برای گرم کردن مجلس خیلی تلاش کردند . کیر مردی نمونده بود که توی کس مامان الیا فرو نرفته باشه . عجب کیفی می کرد این مامان . از این که لقب فعال ترین زن مجلس به او داده شده لذت می برد . حس می کرد که باعث افتخار و سر بلندی خونواده ما شده .. رفتم پیش پری و گفتم دیدی مادر بزرگ هر وقت باشه باید این عروس گلتو داشته باشی که مجلس گرم کنه و بدون اون ما کاره ای نیستیم . حواست باشه که این پوستر هایی که به در و دیوار می چسبونی عکسای عفت کونی بیشتر از اون نباشه .. طوری با پری جون حرف می زدم که مردای سالار قدیم با زناشون این جور حرف نمی زدند . پری هم حسابی ازم حساب می برد . دستی به سر و روی کیرم کشید و گفت حیف که این زبونمو بسته .. . وقتی دسته جمعی لباسامونو پوشیدیم و می خواستیم خدا حافظی کنیم انگار نه انگار که این ما بودیم که کاملا بر هنه و در این محیط حدود دو روز رو در کنار هم سپری کردیم . سعی می کردیم بر خورد هامون کاملا منطقی باشه . هر چند زنا یه شوخی هایی با هم می کردند و آهو هم یه چشمکهایی به من می زد و انتظر داشت که اگه یه موقعیتی پیش اومد من بهش سر بزنم و بهش حال بدم . اون شب اولی رو که به خونه بر گشتم دسته جمعی همه بودیم خونه ما . من و بابا و داداش آرین خیلی خسته بودیم . زنا با هم حرف می زدند و مدام از کیر هایی می گفتند که با هاشون حال کرده بودن و کیر های پیر تر و شل و ول تر رو مسخره می کردند . حوصله ام سر اومده بود از بس این حر فا رو شنیده بودم . بابا و آرین و فرنوش تا سرشونو گذاشتن رو بالش رفتن . دبگه چشاشون باز نشد .. اونا اگه جای من بودند چیکار می کردند . کیرم که از یک کس بیرون میومد در جا باید وارد کس دیگه می شد . فقط اونجایی که تا نیا رو گاییده بودم جیم زده بودم .. زنا فقط منو گیر آورده بودند … مامان الیا : فدای پسرم بشم که اگه اون نباشه اصلا این مجالس به درد نمی خوره .. آرمیلا : اصلا هوای خوار مادرشو نداره . همش میره به دنبال زنا و دخترای مردم .. -آرمی من کم بهت رسیدم ;/; هر وقت اراده کردی اومدم طرفت . فقط اون وقتی که کیرم توی تن یه زن دیگه بود که نمی تونستم اونو بیرون بکشم تحویل تو بدم . این خلاف مقررات و قطعنامه مجلسه . -ولی تو اگه این کارو می کردی کسی نمی تونست بهت اعتراض کنه . چون بعدا تنبیهش می کردی .. -خیلی خود خواهی آرمی . به حق خودت قانع نیستی . فقط میگی کس کس من و من بخورم سیر شم بقیه هر چی گرسنگی کشیدن به درک .. دلم بود پیش این آبجی آنیتای گل و قشنگم ولی مامان حریص تازه می گفت حالا که مردا خوابیدن چطوره ما زنا با هم یه حال مشتی بکنیم . البته اگه آریا هم به عنوان یار کمکی بیاد به جمع ما که خیلی معرکه میشه . -مامان من خسته ام نمی کشم . -عوضش ما خانوما می کشیم . پریسا نظر تو چیه . -هرچه مامان الیا جونم بگه و البته نظر داداش آریا هم شرطه -فدای تو زن داداش . من خیلی خسته ام ولی چیکار کنم . امید وارم شما سه تا خانوما خستگی منو در کنین و از طرفی این مردا اگه بیدار شدن گیر ندن . من حریف شوهرای شما سه تا نمیشم . مامان الیا : غلط می کنند که به پسرم گیر بدن . پدر همه شونو در میارم . آزاد که شوهرمه مثل موم تو دستامه . آرین که رو حرف مامانش حرف نمیاره و فر نوش هم که داماد زن ذلیل و مادر زن ذلیل ماست و اگه من بهش اجازه ندم نفس نمی کشه . -نمی دونم مامان فقط باید یه ماساژ حسابی بهم بدین . سه تایی تونو میگم . مخصوصا این آبجی آرمیلا ی من که همیشه می خواد داداششو اذیت کنه و حالشو بگیره -آریا حالا رو ما منت میندازی ;/; -هنوز هیچی نشده قهر می کنی ;/; عیبی نداره . نخواستی مشت و مالمون نده . مامان وزن داداش جورشو می کشن . در عوض منم جور اونا رو می کشم . -از دست تو آریا .. -چیه هوس کیر کردی سیر نشدی .این همه مردای فامیل حال شما سه تا زنو جا آوردن باز بستون نیست .. یعنی کیر آریا واقعا یه چیز دیگه ایه که من خودم خبر ندارم ;/; ..مامان : خیلی خوبم خبر داری . واسه همینه که طاقچه بالا میذاری . اگه بدونی چقدر از این خانوما که تا حالا جواب سلام منو هم نمی دادند دم منو می دیدند که اونا رو باهات جور کنم . سراغ یکی دو تا از اینا اگه بری بد نیست . بعدا خیلی به درد آدم می خورن . …. ادامه دارد …. نویسنده …. ایرانی