خانوما ساکت 71
–
درسا همچنان خودشو روی کیر من حرکت می داد . اون با تمام وجودش به من لذت می داد و با این کارش لذت می برد . چرا من باید حس کنم که این خانوما یکی از یکی بهتر و هوس انگیزانه تر ند . اگه می خواستم به عنوان یک داور به اونا امتیاز بدم اصلا درش می موندم . همه اونا بهترین بودند . فوق العاده . حالا یکی دیگه داشت به من حال می داد . دستامو گذاشته بودم روی کون گنده اش تا همچنان در حرکات و چرخشهایی که انجام میده بتونم بر جستگی کونشو به خوبی حس کنم . داغ داغ اون دو تا لبه کسش به اطراف کیرم فشار می آورد . تمام لذت و هوسو با خودش می کشید بالا و می آورد پایین ولی در هر رفت و بر گشتی اونو به تمام تنم می رسوند . به همه جای پوستم . یه لذتی به من می داد فوق تصور . -درسا درسا داری آبمو می کشی . این دیگه چه جورشه . اصلا فکر ذخیره من هستی ;/; -باید با تو همین کا ر رو بکنم که اصلا به فکر این نباشی که بری سراغ بقیه . هر وقت هم که دوباره جمع شد خودم شکارش می کنم . -بد جنس نکن . این جوری که تو منو می کشی . دیوونم می کنی . من از دست تو خسته میشم .. -بشو . فکر کردی من اون نگاههای شیطون تو رو نمی شناسم -بس کن حالا چه وقت این حرفاست . -خودم می دونم حالا وقت لذت بردن از تو و از لحظه هاست . شیطون بلای من . پسره چش چرون . چون من شوهر دارم حالا اگه یه دونه زن بگیری اشکال نداره . چون اون جوری بی حساب میشیم ولی اگه دوست دختر بگیری چشاتو از کاسه در میارم . -اووووووففففففف خانوم دبیر دینی . نکنه خودت می خوای شلاقم بزنی و حکم اسلام رو جاری کنی . –اونو که همین حالاشم داری نوش جون می کنی . -اگه از این شلاقها منو می زنی و با این تنبیهم می کنی تر جیح می دم همیشه خلاف کنم . –وووووویییییی تو فقط یه بار دیگه از این حرفا بزن . به لبه های کسم تیغ آویزون می کنم همونو می کشم روی کیرت . فکر کردی ;/; دو تایی مون سر به سر هم میذاشتیم و این جور با هم حال می کردیم . صورت داغشو به من چسبونده بود . خیس عرق شده بود . لبامو گذاشته بودم رو صورتش . چقدر عرقهای صورتش هم خوشبو بود . زبونمو رو همون صورتش می کشیدم . -درسا عزیزم . عشق من . دوستت دارم . دوستت دارم . -بزن بزن .. بگو از این حرفای قشنگ بهم بزن . بگو بگو که دوستم داری . بگو منو می خوای -می خوام تو رو شلاقت بزنم . فکر نکنی که فقط خودت می تونی احکام اسلام رو جاری کنی -نههههه نهههههه من که مثل تو خلاف نکردم ولی بزن بزززززززن هرچی که دوست داری بزن . من لذت می برم . کیف می کنم . شلاق تو چقدر حال میده بهم . منو از این رو به اون رو می کنه . نوازشم میده . دوستت دارم هوتن .. جامونو عوض کردیم و این بار پاهاشو به دو طرف باز کرد تا من شلاق کیرمو بر پیکر کسش وارد کنم . هنوز همون شور و نشاط و حس و حال اولیه رو داشت . کیرمو محکم تا ته کسش فرو می کردم . صدای بر خورد و شلپ شلیپ قسمت زیر شکمهامون فضای اونجا رو پر کرده بود . -درسا من خسته نمیشم . سیر هم نمیشم . -خوبه همینش خیلی عالیه باید همین کارو انجام بدم که سیر نشی . یهو حواسم رفته بود پیش موبایل نمی دونستم اونو خاموشش کردم یا گذاشتمش رو سکوت .. خیلی کم پیش میومد که خاموشش کنم . چون دلم می خواست که بدونم کی ها با من تماس گرفتن و اگه زن یا دختر بودن و از اونایی که اهل حال بتونم بعدا باهاشون تماس بگیرم . تن و بدن بلورین و آبدار درسا همچین آبو در تمام تن و پشت کمرم جمع کرده بود که هر لحظه امکان این وجود داشت که این سد بشکنه و آب کیرم به سوی سر زمین کس درسا جریان پیدا کنه .. . حس کردم که اونم همینو می خواد و نزدیک شده به این که ار ضا شه . دستاشو دور بدنم حلقه زده بود . . خیلی آروم تر از اونی که من فکر می کردم به ار گاسم رسیده بود . حتی آبشم اومده بود و ازم می خواست که سد خودمو هم بشکنم . منم خودمو ول کردم .. این دیگه یکی از لذت بخش ترین انزال هایی بود که تا حالا داشتم بی اندازه احساس سبکی می کردم . چشامو گذاشته بودم رو هم .. . خوابم برده بود دیدم درسا با ناراحتی تکونم میده .. موبایل من دستشه ..-ببینم خانوم سروش باهات چیکار داشت ;/; از بس تازگیها اسم سیما در ذهنم نقش بسته بود و کلمه خانوم مدیر اولش به نظرم اسم غریبی اومد .. -خانوم سروش دیگه کیه .. هر چند بعدش یادم اومد ولی اون با عصبانیت همین جور بهم زل زده بود …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی