زن نامرئی 211

چقدر خسته بودم .. چه جوری باید به این خونواده می گفتم که بازم می خوام برم سفر .. این بار قصد داشتم برم به نیویورک و در جلسه هسته ای شرکت کنم یا این که از اون جا خبر و اطلاعاتی به دست بیارم . فیلم بگیرم و به اطلاعات محرمانه ای پی ببرم و نشون بدم به دنیا که دیگه بسه سر کار گذاشتن ایرانیان و در کل جهانیان .-پدر جونی بازم انگاری کیرت خارش می کنه . ببینم من اگه یه ده دوازده روزی برم سفر تو که نگران نمیشی .. -عزیزم تو که اون دفعه بودی سفر و ما رو نیمه جون کردی . گاهی زنگ می زدی چند روز تماس نگرفتی .. اصلا ترسیدیم که طالبان تو رو دزدیده باشه -بابایی چی داری میگی . طالبان کجا بود من خودم همه شونو حریفم .. -دختر معلوم نیست چند وقته با کی می گردی . با کی میری و با کی بر می خوری .. -من که  هواتو خوب دارم و بهت خیلی حال میدم . تو دیگه نباید از من گله داشته باشی . می دونی که چقدر دوستت دارم . راستش به نظر خودم جز یه موبایل  یا یه دور بین معمولی نیازی نبود که چیز دیگه ای همراهم ببرم . اگه می خواستم می تونستم از وسایل سایرین استفاده کنم . فقط باید حواسم می بود که این بر و بچه های هسته ای ایران کی به طرف نیویورک پرواز می کنن . احتمالا بین راه یه توقفی رو هم در آلمان دارن . برای من چه فرقی می کنه . یه گوشه ای تلپ میشم می خوابم . ولی خب اون وقت اگه یکی بیفته روم چی میشه . مگر این که برم اتاق خلبان یا یه گوشه ای که کسی رفت و آمدی نکنه . اگه هواپیمای مسافری می بود یا جمعیت دیگه ای هم داخلش می  بودن می شد سر به سر خلبان هم گذاشت . ولی حالا این پدرم بود که داشت سر به سرم می ذاشت -بابا نکن مامان سر می رسه .. داداش نویان الان میاد .. -هیشکدومشون خونه نیستن و تا چند ساعت دیگه بر نمی گردن . مامان و نویان رفتن کرج برگردن .. منم و تو .. -پدر تو چقدر شیطونی .. -ببینم چرا یه کبودی زیر سینه اته .. یه لحظه یکه خوردم . به نظرم کار میلاد بود که از هوس زیادی نمی دونست چیکار کنه و زیر سینه امو میک زده کبودش کرده بود . -بابا اگه نذارم سینه منو میک بزنی میگی این دختر توقع نداره . من که جز تو با کسی نیستم . موقعی که داغ می کنی هوش از سرت می پره .. شوهر خدا بیامرز منم این جوری بود وقتی که کیرش شق می شد هیچی حالیش نبود . آخه آدم به بابایی با غیرت و حسود خودش چی بگه . خودت حالا سینه منو میک می زنی و اعتراض هم داری ; چند روز پیش این کارو کردی . تا بخواد بیشتر فکر کنه که کار خودش بوده یا نه سریع  پیراهن زیر و شورتشو در آورده و گفتم بابا جونم اگه دیگه گذاشتم جایی از بدن منو میک بزنی ..-اوووووه منو ببخش نادیا .. معذرت می خوام . دیگه حواسم نیست .. یواش یواش از این حرکات میرم که به آلزایمر برسم . -خدا نکنه بابا جونم .. کیرشو گذاشتم توی دهنم . از این به بعد باید بیشتر مراقب می بودم . جواب نویانو چی می دادم . به این زودی نباید به اون چراغ سبز نشون داده سکس می کردم ولی راستش خیلی دلم می خواست قبل از سفر یه حالی هم با اون می کردم . کار خطر ناکی بود . وای از نادیا همه کاری بر میومد . شرکت در اجلاس پنج به علاوه دو یا شش به علاوه یک در نیویورک امریکا .. خیلی خوش می گذشت . ولی اگه لس آنجلس بود صفای بیشتری داشت . اونجا می تونستم هم وطنای بیشتری رو ببینم . کیر پدرخیلی زود شق شده بود .. اونو از دهنم بیرون کشیده و گفتم پدر این هواپیما ی دولتی های ایران برای شرکت در کنفرانس هسته ای کی و از کجا پرواز می کنه ; …یه نگاهی به من انداخت و گفت ببینم تو حالت خوبه .. ; چیزی توی سرت نخورده ; .. -از همون فرودگاه بین المللی خودمونه ; تو که همش داری اخبار گوش می کنی باید اینا رو بدونی .. -نادیا  جونم مثل این که فردا باید ببرمت  پیش یک روان پزشک .. من که تو رو از نظر سکس تامینت می کنم . معلوم نیست واسه چی قاطی کردی .. -مهم نیست پدر! باشه خودم ته و توی قضیه رو در میارم -دختر پیش کسی از این حرفا نزن می گیرن می برنت به اونجایی که عرب نی انداخت .. کیرشو به دهنم نزدیک کرد و گفت تو فعلا با این مشغول شو تا  عقلت بیاد سر جاش . پدر دستشو گذاشته بود روی کسم و آروم باهاش بازی می کرد .. خیلی خوشم میومد . انگاری راست می گفت حواسم  رفته بود پیش دستای گرم و پر محبت پدر.. حتی وقتی حرکت آب کیرشو توی دهنم حس می کردم با لذت بیشتر کیرشو میک می زدم تا بیشتر توی دهنم خالی کنه . سکس با بابا جونم واسه خودش یه حالی داشت …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا