دارخرستو و کودکی تلخ

سلام اسمم کریمه ۶۰ سالمه اهل بوشهر این خاطره مال یازده سالگیمه برخی شهرهای جنوب ایران رسم کثیفی بوده که در آن «ناخداهای بچه‌باز» چوب در «مقعد پسران نابالغ» می‌کردند تا آماده همبستری شوند و بعد آن‌ بچه‌ها را «سوگلی» خود می‌کردند تا حین سفر دریایی خدمات جنسی ارائه دهند دایی‌ام برای تهیه هزینه درمان مادرم من را به ناخدایی فروخته بود : «وقتی داییم منو فروخت ناخدا منو برد تو خونه‌اش یه عالمه آدم سفیدپوش دورتادور حیاط جمع بودن و منتظر ما بودن؛ دستم رو گرفته بود و می‌کشید رسید وسط حیاط و داد زد که دارخرستو رو بیارین که سوگلی دارم، بعد همه هله‌هله‌کشون رفتن و چوب مخروطی شکلی را آوردن و دادن به ناخدا. ناخدا هم لباس‌های منو درآورد و به کمک دوتا دیگه منو دولا کردن و در مقعدم تف مالیدن، چوب رو کردن تو مقعدم. سه روز اونجا بود و هر روز بیشتر فرو میکردن. سه روز ناخدا سور داشت و شام و ناهار می‌داد. بعد از روز سوم از مقعدم خون آمد یکی بلند شد داد زد که شاباش بدین که دیگه آماده شده. بعد همه شروع کردن به زدن و رقصیدن بعد منو بردن شستن و لباس مخصوص بلندی تنم کردن و کنار ناخدا نشوندن. از اون روز من شدم سوگلی ناخدا.»

البته که در داستان‌نویسی مدرن ایران کمتر به رسوم محلی و خرده‌فرهنگ‌های شنیع اشاره شده، بیشتر نویسندگان که گرایش چپ داشتند در ستایش سنت‌ها و روستا و زشتی شهر آهن و آسفالت می‌نوشتند
«حاجی گفت: دارخرستو اولش سخته‌ن. وقتی که خرده خرده سرید رفت تو فشار آخری که اصل کاریه‌ن زیاد مشکل نی…
همراهم گفت: از شوخی بگذریم دارخرستو حکم تربیت داره تمرین میده.

حاجی گفت: شوخی چنه؟ تمرین سی چی؟ یه بار خلاص! وقتی بچه رو نشوندن رو دارخرستو زورش دادن گشاد کردن، یه ذره خون میاد فقط. شاید. گاهی. امو اول که کون دریدگیش هیچ وقت به گردن هیچکس نمی‌افته، دوم اینکه بعد از اون دیگه بی‌دردسر میشه …

مهم‌تر اینکه گلستان از زبان شخصیت منفور داستان، فلسفه بچه‌بازی را نیز کوتاه و موجز شرح می‌دهد:

«گفت: شوخی نی آخه، دریا و دور بودن از زن. حاجت دارن. حاجته‌ن دیگه. زن هم مایه شره‌ن. بدتر، باردار میشه‌ن، ناخوش میشه‌ن، حیض و نفاس داره‌ن، مایه شره‌ن، دعوا به راه می‌اندازن خیلی. صد جور بلان. و باز با خنده گفت: بی‌دسه هم هستن…»

همین دردسر و شر‌‌ّ سروکار داشتن با زنان، بن‌مایه اصلی سنت بچه‌بازی است که حتی تا به امروز در بسیاری از کشورهای خاورمیانه در پستو پابرجا مانده است. وقتی می‌شنوم پشت تریبون رسمی دغدغه نقد پدوفیلی یا همجنس‌بازی در کشورهای غربی را دارند (در حالی که در همه کشورهای توسعه‌یافته رابطه جنسی با فرد زیر سن رضایت به سکس، جرم است)، مطمئن می‌شوم این حضرات درکی از معنای پدوفیلی ندارند که بتوانند آن را به کودک-همسری تعمیم دهند و در نقد قوانین فعلی ایران بنویسند و البته که چیزی از تاریخ و سنت‌های محلی مشعشع کشور خود نیز نمی‌دانند. خوب است که قدری تاریخ یا ادبیات بی‌سانسور بخوانند.
.

نوشته: عامو کریم

دکمه بازگشت به بالا