تا آخرین نفر (۱)

این قسمت : اولین ملاقات

*** این روزا برگشتم به ۱۲ سال قبل یعنی به سال ۹۰. وقتی دقیقا۲۰ سالم بود. و مدت زیادی بود اون موقع توی سایت بعضی وقتا داستان می نوشتم یا عکس و کلیپ سکسی تماشا می کردم .اما هنوز نتونسته بودم با جنس مخالف ارتباط بگیرم و آشنا بشم. چون اون موقع تو اون برهه زمانی خیلی مد بود که پسرای بزرگ به اسم دخترونه پروفایل میساختن و خودشونو خانم جا میزدن و بعدش که میرفتی جلو با یه کیرکلفت روبرو میشدی
این موضوع خیلی عذابم میداد تا اینکه یه روز پیغامی برام اومد به اسم “لین”
که شروع کرد با من موضوع سکس را باز کنه . گفت که دختره ولی باورم نمیشد. برای همین قرار شد توی یاهو مسنجر وعده کنیم و با وبکم باهم درارتباط باشیم.
وقتی تماس گرفتیم و تصویری همو دیدیم خیلی حس خاصی بود. انگار من بعد از مدتها داشتم به یه آرزوی بزرگ میرسیدم و “لین” هم داشت کم کم از من خوشش میومد.
“لین” دقیقا هم سن خودم بود آخر۶۹. و ساکن غرب تهران. و من اصفهان.
بعد از مطمئن شدن از هم چت سکس ما تازه شروع شد. و اینقدر با احساس قوی و عمیق برای هم حرف سکسی میفرستادیم که واقعا وقتی خودارضایی می کردیم به شدت به ارگاسم میرسیدیم.
کم کم برای هم عکس های مختلفی از خودمون میفرستادیم.
“لین” خیلی خوشگل بود. یه دختر چشم آبی سفید و فوق العاده شیطون و حشری. پدرش لبنانی بود و مادرش اهل تهران. برای همین بعضی از سال ها باید برمیگشتن لبنان.ولی اون موقع تهران بودن.
بعد از چند روز سکسچت و آشنایی ، “لین” شمارشو بهم داد که بیشتر در ارتباط باشیم.
و تماس های مخفیانه شبانه ما تازه شروع شد.
هر شب تا نیمه های شب با هم گپ میزدیم و سکستل میکردیم و میخوابیدیم.
تا اینکه من خیلی علاقه داشتم بتونم بیام تهران پیشش یا حداقل موقعیتی بشه بتونم از نزدیک ببینمش. داشتم بهش وابسته میشدم.
اونم دنبال فرصتی بود تا یکی دو روز خونشون خالی بشه و منو دعوت کنه خونشون که از اصفهان برم پیشش و با هم باشیم و کلی حال کنیم.
❤❤بعد از یک ماه یه روز صبح زود با من تماس گرفت و گفت پدر مادرش با برادرش رفتن مشهد و سه روز بیشتر وقت نداریم. و شب ها باید میرفت خانه خاله اش. اما روزها میتونستیم تا غروب توی خونشون تنها باهم باشیم.
برای همین به سرعت بهانه ای جور کردم و به مامانم گفتم باید برم ملاقات یکی از دوستام توی تهران و به سرعت راه افتادم.برای “لین” یه ادکلن سکسی قهوه ای رنگ کارولینا هررا خریدم. نزدیکای بعدازظهر رسیدم تهران و رفتم شهرک غرب
“لین” آدرس دقیق بهم گفت و من با تاکسی به سمت خونشون حرکت میکردم و ضربانم خیلی رفته بود بالا… و در عین حال شهوت تمام وجودمو گرفته بود.
تا اینکه رسیدم و وقتی منو از پنجره دید درو برام زد. همین طور که از پله ها آروم میرفتم بالا اونم به شدت منتظر من بود و از بین در داشت نگاه میکرد تا من زودتر برسم.
وقتی چشمم افتاد به در واحدشون دیدم یه دختر فوق العاده سکسی ۲۰ساله باربی چشم آبی واقعی منتظر منه. و اشاره میکنه آروم که یالا بیا…بیا
❤❤منم سریع رفتم داخل . درو بست و دستاشو انداخت دور گردنم و خیلی زیبا و با احساس از من لب گرفت. منم اونو کامل در آغوش گرفتم و بوسیدمش و ازش چندثانیه خیلی احساسی لب گرفتم.
قشنگ متوجه شدم که “لین” خیلی حالش بده چون حال منم خیلی بد بود. و به شدت احتیاج به سکس داشتیم.
“لین” منو نشوند روی کاناپه و برام کمی باقلوا و آجیل آورد.و بدن خوشگل ریزنقششو انداخت روی من و نشست روی رونم.و دوباره شروع کردیم از هم لب بگیریم. و هدیه اشو بهش دادم و خیلی خوشحال شد. توقع نداشت اصلا.
“لین” یواش در گوشم گفت من باکره نیستم. و یک ساله از پسر خالم جدا شدم.بریم توی اتاق تا باهام سکس کنیم؟
منم اون موقع کمی خجالتی بودم نمیخواستم فکر کنه که فقط برای سکس اومدم مثلا ! سعی میکردم بپیچونم تا اینکه دیدم بیضه هام داره درد میگیره و باید خودمو توی “لین” خالی کنم.
چون همیشه توی سکس چت هامون میگفت آبتو خالی کن تا ته تو کسم.
منم از این حرفش خیلی دیوانه و حشری میشدم و زود آبم میومد.
❤❤منو برد توی اتاقش. روی تختش روی زانو نشستیم و لباس همو درآوردیم و بدنمون لخت میخورد به هم و این باعث شد خیلی حشری تر بشیم.
بدن لطیف و نرم و سفید “لین” منو از خود بی خود کرده بود و وقتی چشمم افتاد به کیرم تاحالا اینجوری ندیده بودمش. ” لین” هم وقتی کیرمو دید شروع کرد باهاش بازی کنه و منو خوابوند و خوردنو شروع کرد. خیلی قوی و خیس و حرفه ای برام ساک میزد.
گفت شاید آبت زود بیاد من میخوابم تو هم برام لیس بزن تا یکم بدنم به لرزه درمیاد بعد بکن توش.
خوابید و شروع کردم براش با شهوت تمام لیس بزنم تا موهامو محکم کشید و به شدت ارضا شد و جیغ بلندی زد و بی حس شد.من تمام دور لبم و بینی ام پر از آب کس “لین” شده بود …لیز لیز…یکم سرحال کردم و بعد از چند ثانیه منو خوابوند و آروم شروع کرد به نشستن روی کیرم تا اینکه همشو کرد داخل کسش و شروع کرد به پایین و بالا کردن منم با تلمبه های متوالی آروم کمکش میکردم که یه دفعه داد زدم داره میاد آبم اونم کیرمو درآورد و هدایت کرد سمت شکم و سینه خودش و شکم من. اینقدر آب ازم رفت که داشتم بیهوش میشدم.
“لین”منو محکم بغل کرد و با دستمال شروع میکرد آبمو پاک کنه …
ادامه دو روز بعد و با “لین” در قصه بعدی براتون تعریف میکنم

نوشته: NEW CITY

دکمه بازگشت به بالا