از اهـــــــــــــــــــــــواز تا عمـــــــــــــــــــــــان (۱)

اسمم نوال عرب اهوازم خواستم داستان تولد پسرم یاسین تعریف کنم 19 سالم که با رسول ازدواج کردم که پسر عجم بود اولش خانوادم مخالف بودن اما من دوستش داشتم اونم دکتر درمانگاه محلمون بود آخرش قبول کردن چون پسر عموهام همه متاهل بودن کسی مخالفتی نداشت و با رسول ازدواج کردم یه سال بعد ازدواج فهمیدیم یکی از تخماش مشکل داره و باید عمل کنه خوابید بیمارستان که عمل کنه و دیگه به هوش نیومد و مرد از دکتر و بیمارستان شکایت کردیم و پدرم و خانواده رسول پیگیری کردن که در نهایت بهمون دیه دادن و یه جوری نمیدونم چجوری ماست مالیش کردن و دیگه کسی جوابگو نبود و من بیوه شده بودم خانوادش دیه رو به من بخشیدن اما دیه به درد من نمی خورد یه زن بیوه جوان در همه جا و هر قومی نگاه هرزه مردهای هوسباز دنبالشه واسه همین از خونه بیرون نمی رفتم و توی خونه مونده بودم و کمک مادرم می کردم پسرعموم عماد 6 سال بود زنش بچه دار نمیشد اما عماد با همه فشاری که دیگران روش میاوردن که زن بگیره اما اینکارو نکرده بود بخاطر همین خیلیا فکر می کردن دروغ میگه که مشکل از زنشه مشکل از خودشه خودش مرد نیست و حرف زیاد پشت سرشون بود زنش إمل زن قشنگ و مهربونی بود و با هم خیلی صمیمی بودیم چون اون هم دختر عمو کوچیکم بود یعنی هر دوشون پسر عمو و دختر عموم بودن منم تنها جایی که می رفتم خونه اونها بود اونم به اصرار إمل یه روز انقدر گریه کرد و گفت یه چیزی بهت بگم؟ جوابت هر چی بود به کسی نگو بین خودمون بمونه باشه؟ گفتم باشه گفت حاضری صیغه عماد بشی و یه بچه برامون بیاری و بدی ما بزرگش کنیم؟ خیلی شوکه شدم اولین چیزی که به ذهنم رسید بگم این بود که چرا من؟ گفت به تو اطمینان دارم میدونم بعدش نمی خوای زندگیمو خراب کنی من واقعا عماد رو دوست دارم فقط یه بچه کم داریم واقعیتش منم از عماد بدم نمیومد خوشتیپ و قشنگ بود گفتم حاملگی شکم بالا میاد هزار تا مشکل هست مگر الکیه کسی نفهمه؟!
گفت تو بگو بله بقیش با من گفتم نه حستو درک می کنم اما نه نمی تونم بعدا از من متنفر میشی گفت به خدا نمیشم من جز تو به کسی اعتماد ندارم بقیه زنها رو نمی شناسم و زندگیمو نابود می کنن بیا و کمکم کن نوال اون روز هر چی گفت قبول نکردم و رفتم خونه پدرم از اون روز هر روز بهم پیام میداد و التماسم می کرد راستش مطمئن نبودم منم بتونم بچه ای رو به دنیا بیارم و به راحتی بدمش به اونا و از زندگیشون برم بیرون از اون روز حتی نگاهم به عماد عوض شده بود حس کردم اونم از این پیشنهاد إمل اطلاع داره چون تا نگاهش می کردم بهم لبخند میزد واقعا دوست نداشتم صیغه عماد بشم اما إمل خیلی گریه و التماس کرد برای اینکه کوتاه بیاد گفتم به یه شرط قبول می کنم گفت چه شرطی؟ هر چی باشه قبول گفتم به این شرط که همیشه سه نفری سکس کنیم من و تو و عماد همزمان و با هم یه مکث کرد و نگاهم کرد گفت قبوله نوال قبوله باور نمی کردم قبول کنه تیر آخرمم به سنگ خورد گفتم حالا نقشه ات چیه؟ گفت بسپارش به من دو هفته بعد اومد خونمون به پدرم گفت یه دکتر خوب توی مشهد پیدا شده منم که مادر ندارم خواهرمم دبی هستش میشه نوال رو با خودم ببرم؟ یه جاهایی فقط یه خانم رو راه میدن و نمیذارن عماد بیاد منم تنهایی نمی تونم پدرم ازم پرسید می خوای بری؟ گفتم دلم براش میسوزه راست میگه کسیو نداره پدرم قبول کرد و من و إمل و عماد با هواپیما رفتیم مشهد عصر بود رفتیم صیغه شدیم و سه نفری رفتیم خونه ای که رهن کرده بودن یه خونه بزرگ حیاط دار قشنگ بود توی یه منطقه زیبا خونه هم واقعا لوکس بود و امکانات کاملی داشت اول عماد رفت حمام بعد من و إمل رفتیم حمام موهای همدیگه رو زدیم و تمیز کردیم رفتیم شورت و سوتین پوشیدیم آهنگ عربی گذاشتیم و عربی برای عماد رقصیدیم عماد شق کرده بود و کیرش توی دستش بود میگفت بیاید بخوریدش بیاید بخوریدش ما فقط می رقصیدیم که اومد سمت ما و من دویدم توی اتاق و در بستم بهم گفت کجا میری؟ امشب با این جرت میدم گفتم من بهت نمیدم اول نوبت إمل گفت باشه آروم در باز کردم دیدم إمل داره کیر کلفت و دراز عماد رو می خوره آروم آروم رفتم جلو و نگاهشون می کردم إمل انقدر با اشتیاق کیر که نه شمشیر عماد می خورد که حضور منو حس نکردن دیگه خیلی نزدیکشون بودم که یهویی إمل گرفتم و عماد شورتمو کشید پایین و شروع کرد خوردن کوسم إمل بهش می گفت بخور براش تا حشری بشه به منم گفت دیگه وقت کوس دادنه گفتم نه اول تو گفت دکتر گفته آب اولشو توی کوس تو بریزه بهتره دیگه حسابی حشری شده بودم إمل بهش گفت بکن توی کوسش تا بفهمه کیر عربی بهتره یا کیر عجمی وقتی کردش داخل یه جیغی زدم إمل دهنمو گرفت گفت جااااااان حالا شدی یه دختر عرب که کیر عرب توی کسشه و عماد شروع کرد تلمبه زدن توی کوسم و بخاطر اینکه جیغ نزنم إمل کوسشو گذاشت دم دهنم می گفت بخورش بخورش زبونتو بکن توش طعم و بوی کوسش و کیری که توی کوسم تلنبه میزد کاری کرده بودن که دیگه غرق در لذت بودم طعم واقعی ارگاسم با خوردن کوس إمل و کیر کلفت و دراز عماد چشیدم که کیرشو تا ته کرد توی کوسم و نگه داشت و آبشو خالی کرد توی کوسم إمل بهش گفت زود درش نیار بذار اون داخل باشه و بعدش از توی کوسم درش آورد و إمل به منم گفت فعلا بلند نشو و یکم توی این حالت بمون بعدش که بلند شدم گفتم عماد از الان یه بار با من سکس میکنی یه بار با إمل جز این باشه من نیستم گفت باشه و شروع کردم کیر عماد براش خوردن و اونم کوس إمل می خورد و بعدش که شق کرد کیرشو کرد توی کوس إمل میگفت جووووونم فدای کیرت بشم کیرتو با همه دنیا عوض نمی کنم تا ته بکن توش حسش کنم عماد چند بار با فشار تا ته کرد داخلش و محکم تلمبه میزد منم می گفتم آفرین عماد اینه خیلی خوب میکنی مرد واقعی تویی کیرش واقعا سایز کوس إمل بود تا ته میرفت داخل کوسش انگار نه انگار من باورم نمیشد این کیر تا ته می تونه بره توی کوس إمل ارگاسم شد و عماد هم آبش اومد ریخت توی کوس إمل بهش گفتم چه حالی میده دو تا کوس رو کردی؟ گفت حالم ازتون بهم می خوره که من و إمل خندیدیم و رفت توی اتاق خوابید منم بغل إمل خوابیدم بهم گفت مطمئن بودم انتخابم درسته ممنون که به فکر منم هستی گفتم با هم سکس می کنیم با هم دارو می خوریم گفت واقعا؟ گفتم واقعا گفتم شاید دوتایی حامله بشیم خندید و گفت نه تو حامله میشی اما من نمیشم گفتم شاید شدی خندید و بغلم کرد و دستشو گذاشت روی کوسم گفت کیر عربی حال داد گفتم بدجور پارش کرد فکر نکنم حامله بشم چون با این کیرش توی کوست کرده پاره شده حامله نمیشی گفت عماد باشه من حاضرم پارم کنه گفتم اما من نمیذارم پارم کنه مثله تو گفت پاره میشی آوردمت که عماد پارت کنه از اون روز نوبتی با عماد سکس می کردیم انقدر که دیگه کیرش شق نمیشد و مجبور بودیم حتما براش بخوریم تا شق کنه توی پریودی های إمل شبها جیغمو درمیاورد تا إمل بشنوه می گفت جیغ بزن عشق کوس تنگم و چند باری متوجه شدم که إمل میاد نگاهمون میکنه توی پریودی های منم إمل جیغ میزد و میگفت فدای کیرت بشم این کیر هر جا بره برمیگرده سرجاش جاش کوس منه محکم بکن توش گاهی هم عماد شیطنت می کرد به إمل داروی خواب آور میداد و با هم سکس می کردیم بهم میگفت کوس تو هم مثله کوس إمل گشاد می کنم که هیچ کس جز من نتونه بکنه گفتم من موقتا زنت شدم گفت گوه خوردی من دیگه ولت نمی کنم من دوتاتون با هم می خوام گفتم چیه دو تا کوس به دهنت مزه کرده؟ گفت بدجور گفتم نوش جونت عزیزم فعلا لذتشو ببر یه چند بار هم که می خواست از کون بکنه قبلش إمل با دارو خواب می کرد بعد با هم سکس می کردیم انصافا هم لذت اون سکس ها بیشتر بود دیگه کم کم حس می کردم به عماد علاقه زیادی دارم و نمیدونم چی شد رفاقتم با إمل تبدیل به رقابت برای سکس با عماد شده بود هر بار که عماد به جای إمل با من سکس می کرد بیشتر لذت می بردم که منو به إمل ترجیح داده و إمل توی اتاق گریه می کرد و من مجبورش می کردم کوسمو بخوره تا بعدش عماد با اون سکس کنه دیگه هیولایی شده بودم که خودم حتی خودمو نمی شناحتم سه ماه گذشت و من حامله شدم گفتن پسره سه تایی خوشحال بودیم البته سکس های من و عماد کمتر شد و سکس های إمل و عماد بیشتر شده بود و بیشتر شبها اونها سکس می کردن و من فقط صداشون رو می شنیدم که یه روز حال إمل بد شد و رفتیم بیمارستان و اونم حامله شده بود اما اون دختر بود بچش عماد گفت هر دوشون رو می خوام إمل خیلی خوشحال بود که حامله شده و به همه فامیل گفت اما عماد بهش گفت بگو دکتر گفته دو قلوعه یه پسر یه دختر به إمل گفتم پیشنهاد من بود که با هم سکس کنیم و با هم دارو بخوریم إمل بغلم کرد و بوسیدم گفت من تا همیشه مدیون توام نوال برات جبران می کنم من مشکلاتی داشتم که نمی تونستم سکس کنم اما إمل مشکلی نداشت و با عماد سکس می کردن تا اینکه بچه ها به دنیا اومدن و حال منم بهتر شد و برگشتیم اهواز اسم پسر یاسین گذاشتن و اسم دختر یلدا بعد دوباره به بهانه نگهداری از بچه ها و رفتن به مشهد به بهانه تحت نظر دکتر بودن بچه ها و خود إمل برگشتیم مشهد إمل بهم گفت از الان عماد ماله تو بچه ها ماله من إمل شبها بالای سر بچه ها بیدار بود منم با عماد برای سکس بیدار بودم دیگه به کیرش و سکسی که ازم می خواست عادت کرده بودم اول کوس میدادم بعد کون بهش میدادم بعد مثله فیل خوابش میبرد و صبح که بیدار میشد بازم کوس میدادم و می رفتیم حمام و إمل هم سرگرم بچه ها بود گاهی عماد میگفت تو برو به بچه ها برس و با إمل سکس میکردن اما إمل زود تمامش می کرد و می گفت می خواد خودش پیش بچه ها باشه عماد می گفت من یه پسر دیگه می خوام گفتم توافق ما فقط یکی بود الانم فقط دنبال لذتم و بس می گفت کیرم دیگه سایز کوست شده تو دیگه ماله منی تا همیشه بمون و پسر تو بزرگ کن گفتم مطمئنم إمل بهتر از من بزرگش میکنه هرچی عماد اصرار کرد دیگه قبول نکردم که بچه دوم رو بیارم بچه ها دو سالشون بود که دیگه صیغه ام با عماد تمدید نکردم.
چند ماهی گذشته بود که عماد توی تصادف رانندگی مرد و یکی از پسرای شیخ عمانی ازم خواستگاری کرد که شرطم این بود که من و إمل رو باهم بگیره و اجازه بده خودمون بچه هامون بزرگ کنیم الان دوازده ساله که من و إمل مثله گذشته با یه مرد سکس می کنیم که انصافا شیخ عامر از عماد بهتر میکنه و لذتش بیشتره و بچه ها هم من و إمل با هم بزرگ می کنیم البته پسر من از دختر امل قشنگ تره و امل تازگیا بازم حامله است و گفتن پسره واقعا خوشحاله که بچش پسره اما دکترا بهم گفتن دیگه نمی تونم بچه دار بشم منم گفتم یاسین برام بسه إمل هم گفت پسرم به دنیا اومد پسرت ماله خودت می تونی خودت بزرگش کنی سکس با یه زن دیگه برای تصاحب یه مرد واقعا جذاب بود برام هیچ وقت فکرشو نمی کردم من و إمل چنین کاری کنیم و تا همین الان هم ادامش بدیم اما واقعا لذت بخشه وقتی داری به مردی کوس میدی زنش نگاهت کنه یا صداتون بشنوه که دارید لذت می برید برعکسش هم واقعا حس بدیه که شوهرت به جای تو کیرش توی کوس زن دیگه ایه و صدای سکس و لذت بردنشون میاد اما این دو حس در کنار هم این نمونه سکس جذاب و لذت بخش کرده من وقتی شوهرم منو برای سکس انتخاب میکنه تا یه هفته از این سکس مستم از وقتی بچه دار نمیشم و إمل پسر دار شده عامر پست چند روز پیش طلاقم داد و حالا باید برای گذران عمر بین برادرهای عامر صیغه بشم 9 تا برادر داره که تا الان صیغه سه تاشون شدم و الان صیغه چهارمیم برای زن هاتی مثله من این تنوع هم لذت بخشه چون دارم سکس خشن تجربه می کنم تازگیا هم صیغم نمی کنن دو نفری میفتن به جونم آبشون اومد میرن دو نفر دیگه میان یه پیرمرده هم هست فقط دوست داره براش ساک بزنم. تا اینکه یه اتفاقی افتاد که…

نوشته: نوال

دکمه بازگشت به بالا