ایکس

دو ساعته به صلیب x شکل کشیدمش و یه بند داره التماس میکنه ولی کافی نیست باید زجرو تو‌ صداش بشنوم الان فقط درد داره همین. میرم تو فکر((هه اصلا جذاب نیست درد… درد مهم نیست همه میتونن دردو‌ تحمل کنن این زجره که یه برده بی ارزش باید بتونه بخاطر من تحملش کنه که شاید بشه خودشو ثابت کنه)) صدای گریه‌شو میشنوم‌ ولی گوش نمیکنم مشغول مرتب کردن ابزار و اسباب بازیامم رو دیوار و میز، عمدا نامرتب میچینمشون از بی نظمی لذت میبرم، چشمم میخوره به الکترود فیزیوتراپی که ازش برای برق بازی استفاده میکنم، ازش خوشم میاد و کامل سیستمو (ترانس، سیمها، الکترود و پد) برمیدارم میرم سمتش اسمش یادم نمیاد چی بود مهسا پریسا یا همچین مزخرفاتی من که بهش میگم گربه سیاهه. پدهارو خیس میکنم و الکترودهارو میکنم توشون بعد با استرپ دوتا میبندم به ممه هاش و دوتا به روناش نزدیک ترین جا به کصش و ترانس رو روشن میکنم ولوم قسمت ممه هاشو میپیچونم یکم که جریان برقو حس میکنه شروع میکنه به تشکر بابت تنبیهش تف میکنم تو صورتش و یه چک میزنم بهش بعد میرم سراغ ولوم رونهاش اونو زیاد میکنم اولش لذت میبره ولی تا میخواد دهن باز کنه تا ته میچرخونمش، میخواد دست و پا بزنه آشغال ولی نمیتونه چون عضله هاش منقبض شدن و درد بیچارش کرده داره به نقطه زجر نزدیک میشه جیغ میزنه و اشک میریزه کلمات بی معنی از دهنش درمیان و چرت و پرت میگه ولوم رو کم میکنم یکم آروم میشه و سریع به خودش میاد شروع میکنه تشکر کردن و التماس که ببخشمش قبل از اینکه دوباره بتونه فکر کنه ولوم قسمت ممه هاشو زیاد میکنم زبونش بند میاد صورتش سرخ شده و رگای گردنش زده بیرون میخواد جیغ بزنه نمیتونه لال شده حالا تو زجر غوطه ور شده آشغال و من تازه دارم تحریک میشم و‌ ازش خوشم میاد برا همین ۳۰ ثانیه بهش فرصت میدم ولوم هارو کم میکنم و صورتشو میگیرم تو دستم و بهش میگم خیلییی بی ارزشی حالم ازت بهم میخوره آشغال دستمو میبرم بالا ولی چکو نمیزنم بهش، میرم گیره هارو میارم دو طرف بدنش از زیر سینه تا پایین پهلوهاش دونه دونه گیره میزنم و بند کنفی هم رد کردم از زیرشون با هر گیره ای که میزنم یه تشکر میکنه ازم و میگه حیوون کثیفمه و من فقط سکوت تحویلش میدم ارزش جواب شنیدو نداره آشغال گیره ها تموم شد بالاخره، بندهارو میکشم در حدی که قشگن فشار بیارن به گیره ولی جداشون نکنن با همون فشار کوتا میکنم و به هم گره میزنم و میذارمشون تو‌ دهن گربه سیاهه بهش میگم باید نگهشون داره ول کنه یا فشار کم شه یا حتی یه دونه گیره کم شه همینجوری لخت پرتش میکنم تو خیابون تا لونشون پیاده و لخت بره با ترس و بغض میگه چشم استاد… چند قدم عقب میرم واقعا منظره جذابی شده از کارم لذت میبرم و خودمو تحسین میکنم خب دیگه استراحت بسشه میرم الکترود هارو میچسبونم به هر دو طرف‌ کصش و جاشونو با استرپ فیکس میکنم یکم زمان برد کار سختی بود ولی ارزشش‌رو داشت حالت ترانس رو تغییر میدم و از یکسره میذارمش رو سینوسی ۵ ثانیه قطع و ۱۰ ثانیه وصل ولوم ممه ها و کصش رو همزمان تا آخر زیاد میکنم و جیییغ میزنه ولی با وسواس بند رو نگه داشته این حالتش خیلی تحریکم میکنه و کیرم تقریبا سیخ شده ولی بازی باید ادامه پیدا کنه تازه اولاشه
با هر بار وصل شدن جریان منقبض میشه بعدش که قطع میشه ازم تشکر میکنه که دارم گربه کثیفمو ادب میکنم، جالبه بیشترشون وقتی به نقطه زجر میرسن همینن لای پاشون خیس خیس میشه ولی این توله فرق داره خیسیش تا پایین روناش نزدیک زانوهاش رسیده و با چشماش التماس میکنه بذارم ارگاسم شه ولی خب چه فایده نظر اون آشغال که اصلا اهمیتی نداره. میرم سمتش و شروع میکنم اسپنک کردن روناش پوست سفیدش کامل سرخ شده یکمی هم جای کبودی هست که جذابش کرده توله گربم رو. بند رو از دهنش میگیرم و بهش میگم لال شه هیچ صدایی نباید جر نفس کشیدن بشنوم سرشو تکون میده به نشونه فهمیدن، بهش میگم خب دیگه کثافت برق بازی بسه، وانمود میکنم دارم میرم سمت دستگاه که یهو بند و میکشم و همه گیره‌ها تو یه لحظه از بدنش جدا میشن چشاش از درد برمیگردن ولی جیکش در نمیاد ولو میشه رو صلیب، هه اگه نبسته بودمش قطعا می خورد زمین ماده بی ارزش ضعیف، با آب یخ تو صورتش حالشو جا میارم و بهش میگم میتونه حرف بزنه ازم تشکر میکنه که زجرش میدم. آب از کصش دیگه داره چکه میکنه، بدنش داد میزنه که به لیمیتش نزدیکه بیشتر از این نمیتونه ادامه بده ولی روحش هنوز میخواد ولی خب چه میشه کرد سلامت جسم مهمتره، بهش اجازه میدم هر وقت دلش خواست اورگاسم شه و بعد کیرمو میذارم تو کصش هنوز تلمبه زدنو شروع نکردم که سرخ میشه نشونه های اورگاسم تو صورتش ظاهر میشن بهش هشدار میدم که لال شه و جیکش درنیاد. تا ته فشار میدم تو کصش و با سرعت تلمبه میزنم و به شدت ارگاسم میشه حالا میرسم به جایی که برام خیلی جذابه، کصش به شدت حساسه و نمیتونه تحمل کنه ولی من همچنان تلمبه میزنم و نمیزارم یه ثانیه هم آرامش داشته باشه با اینکه محکم بستمش بد جوری تکون میخوره و دست و پا میزنه بهش اجازه میدم صداش در میاد و مثل بمب میترکه جیییغ میزنه با اشک التماس میکنه توش خالی شم و آبمو به جنده کثیفم بدم. گلوش رو فشااار میدم و در حین خفگیش آبمو توش خالی میکنم ولی نمیذارم راحت نفس بکشه انقدر شل میکنم که فقط نفسش بند نیاد یکم تو همون حالت میمونم و بعد تموم…
میرم وان رو آماده میکنم توش یخ میریزم میام بازش میکنم و تو بغلم میبرمش میذارم توی وان از سرما شوکه میشه ولی خب براش مفیده چند دقیقه بعد بیرون میارمش و کمکش میکنم با آب ولرم حموم کنه بعد از حموم هم تو بغلم‌ میبرمش تو تخت هنوز روش پتو نکشیدم که خوابش میبره، ولی خب کبودیا و خون مردگی های زیر پوستش نیاز به رسیدگی دارن، پماد میزنم بهشون براش قرصاش رو هم میذارم با آب بالاسرشه و میرم.
دم در یه تکست بهش میدم… آفرین…

نوشته: BratBreaker

دکمه بازگشت به بالا