زلزله سبب خیر شد
سلام دوستان. امیر هستم ۲۸ ساله. ۲ساله ازدواج کردم.خانمم مهشید۲۲ساله.
من در خانواده ای ازدواج کردم که خانمم به همراه دوتا خواهراش. یکی مریم ۲۰.دیگری رویا ۱۸سال دارند و یک داداش ۲۱علی
وقتی ازدواج کردم علی ۴ماه خدمت بود. خانمم تو یه شرکت کار میکرد.یکه هفته شیفت صبح از ۶صبح تا ۳عصر
شیفت بعدازظهر ۳للی ۱۲شب
خواهرزنم مریم دیپلم گرفته بود خونه بود. رویا سال آخر دبیرستان.
ماجرا از اینجا شروع شد.یک روز تابستانی و گرم ساعت ۷صبح اون هفته خانمم شیفت صبح بود. من تو اتاقمون فقط شورت پوشیده بودم.طبق معمول اکثر روزها دم صبح کیرم سیخ میشد.اون روزم بدجوری سیخ شده بود. تازه بیدار شده بودم. کیرمو از شورت بیرو آورده بودم. اووووف داشتم باهاش ور میرفتم. یهویی دیدم خونه تکون عجیبی خورده. فهمیدم زمین لرزه هست.در همون حالت دراز کشیده بودم که دیدم درب اتاق یهویی باز شد خواهر زنم مریم دوید تو اتاقمون.داد زد آقا امیر بلندشو زمین لرزه. که چشمش اوفتاد به من باکیر سیخ شده تو دستم گرفتم.یه لحظه خجالت کشید بود. گفت ببخشید یه دفعه اومدم تو اتاقتون. گفتم این چه حرفیه شما ببخشید که من اینجوری هستم. گفت نه بابا بیخیال .ایراد نداره. فقط کسی نفهمه.تا اینو گفت اشاره زدم گفتم بیا پیشم اومد. همینکه اومد گرفتم گردنشو.
یه بوس از گونه هاش گرفتم. گفتم دوست داری بکنمت. گفت صبر کن اول ببینم دروازه قفله. رفت و نگاه کرد. بعدش اومد. گفت خواهشا هیچکس نفهمه. گفتم بروی چشم. شروع کرد به ساک زدن اووووووف چه ساکی
نوشته: امیر