بازی های جوانی و کون پسر خاله

توی دوران جوانی اکثر اوقات خونه خاله با پسرخاله هام بازی میکردم علاقه شدید به بازی باهاشون باعث میشد اغلب اوقات خونه خاله باشم. از فوتبال گرفته تا بازی های کامپیوتری ما سه نفر با یه سری اختلاف سنی همبازی های خوبی برای همدیگه بودیم.
یکی از روزا که کسی جز ما سه نفر خونه نبود تحت تاثیر فیلم های که دیده بودیم سعی کردیم یه بازی داستانی بکنیم اینطوری که هرکدوم توی اون داستان یه نقشی داشتیم مثلا من شوهر خانواده بودم یکی از پسرخاله ها که سنش از ما کمتر بود زنم و اون یکی هم داداشش بود اوایل که بازی می کردیم هیچ جنبه سکسی نداشت بیشتر حرف زدن بود و یه سری کارایی که توی فیلم ها دیده بودیم. توی یکی از این بارها ناخودآگاه از روی شلوار کون پسرخاله (وحید) که نقش زنم رو داشت انگشت کردم اما یهو جا خورد و من هم یه جوری با خنده خودمو جمع و جور کردم که اتفاق بدی نیفته همینجوری که هربار بازی میکردیم البته دیگه فضا یکم به سمت مسائل جنسی کشیده شد یه بالش میذاشتیم بینمون و سعی می کردیم ادای سکس کردن دربیاریم بعضی اوقات اون لابلا همدیگرو میبوسیدیم و هر سه میدونستیم که کسی نباید از این بازی باخبر بشه و البته یه جورایی هم ترسیده بودیم و تا یه مدت سمت این بازی نرفتیم.
اما باز یه روزی که کسی خونه نبود این بازی رو شروع کردیم و من از هر فرصتی استفاده میکردم تا کون وحید رو دستمالی و انگشت کنم اینم بگم که اون موقع 18 سال داشتم و وحید 17 سال و داداشش همسن من بود. خلاصه این بازی هی شدت بیشتری می گرفت بعد یه مدت دیگه از بالشت خبری نبود و حسابی همدیگه رو میمالیدیم و حس شهوت عجیبی مارو میگرفت که دوست داشتیم هی ادامه بدیم. موقع هایی که من و وحید تنها میشدیم سعی می کردیم دور از چشم داداشش همدیگه رو حسابی بمالیم و حتی من جرات پیدا کرده بودم و دستم رو میکردم توی شورتش و انگشتش میکردم و اونم از این کار بدش نمیومد. حتی اونقدری بازی هیجان گرفته بود که داداشش (مازیار) رو هم میمالیدم چون یه پسر سفید و تپل با کون نسبتا گنده بود که منو بدجور حشری میکرد. وحید اما یکمی لاغرتر و تیره تر و سفت تر بود.
خیلی از این ماجراها نگذشته بود که یه باری من و وحید برای چند ساعت چون خالم مازیار رو باید دکتر میبرد تنها موندیم طولی از زمان تنهاییمون نگذشته بود که بازی رو شروع کردیم. اینو بگم که اون لابه لاها ما باهم چندباری فیلم پورن نگاه کرده بودیم. خلاصه با الگو از فیلم هایی که دیده بودیم من وحید رو از پشت گرفتم و کیرم که هنوز راست نشده بود رو هی به کونش میمالیدم و اونم خودش رو میمالید هی بهم. طولی نکشید که کیرم که اون موقع به نسبت هم سن هام بزرگ بود راست شد و وقتی دستمو توی شورتش بردم دیدم که بله کیر کوچیک اونم راست شده و این باعث شد یهو وحید به خودش بیاد و ازم توی همون فضای بازی فاصله بگیره. هیچکدوممون تا بحال تجربه یه همچین حسی رو نداشتیم و برا هردومون این حال عجیب بود. اما این فرصتی که پیدا شده بود چیزی نبود که بتونه همیشه اتفاق بیوفته و جلوی مازیار هم که هرگز امکان پذیر نبود. پس باز به سمت وحید رفتم و گفتم که بازی و هیچکس قرار نیست ازش خبردار بشه. خلاصه وحید هم که خوشش اومده بود از این بازی قبول کرد و همونجا شروع کردیم لبهای همدیگرو بوسیدن و این کار چنان شهوتی ایجاد کرد که یهو شلوار و شورتشو باهم پایین کشیدم و شروع کردم کونش رو انگشت کردن صورتش روبروم بود منم اونو سفت به خودم چسبونده بودم و کیرامونم هی به هم مالیده میشد و شهوت زیادی برپا بود. یهو توی یه اتفاق عجیب که انتظارش رو نداشتم وحید دستش رو برد توی شورتم و کیر داغ و سفتم رو شروع کرد به مالوندن و واقع حس خیلی عجیب و جذابی بود من حالا دیگه کونش رو ول کرده بودم و خودم شلوارم رو کشیدم پایین که راحت تر بشیم. چند لحظه ای گذشت که یهو زنگ در بهمون شوک عجیبی وارد کرد و نفهمیدیم چطوری شلوارمون رو پوشیدیم و سعی کردیم طبیعی باشیم…
این داستان ادامه داره…

نوشته: امیر

دکمه بازگشت به بالا