خاطره جوونی

با سلام
این خاطره ای که میخوام تعریف میکنم برا حدود ده ساله پیشه
اون موقع برای کار تو یه شهر جنوبی زندگی میکردم.همراه چندتا از دوست و آشناها یه آپارتمان اجاره کرده بودیم که طبقه سوم بود.همه از شنبه تو خونه بودن تا چهارشنبه.دوتا از همخونه ای ها چهارشنبه از سر کار مستقیم میرفتن شهرستان و یکیشون هم پنجشنبه می‌رفت.منم گاهی میرفتم گاهی برای اضافه کاری میموندم.
اگه یادتون باشه اون وقتا یه برنامه بود به اسم نیمباز.محلی بود برا مثلاً دوستیابی و در اصل سوراخ یابی.منم برای اینکه شاید فرجی بشه و بتونم سیخی بزنم این برنامه رو نصب کرده بودم و یه آیدی داشتم به اسم دکتر فرهاد و وقتای بیکاریم سرم تو گوشی بود که شاید کسی به تورم بخوره.تا اینکه یه روز که داشتم تو یکی از روم های اون شهر دنبال سوراخ می‌گشتم و به هر آیدی که فکر میکردم دختره پیام میدادم یکی جواب داد و پرسید واقعاً دکتری؟منم گفتم دکتر هستم ولی اگه منظورت پزشکه نه نیستم .برا چی پرسیدی؟اگه کار واجب داری چندتایی دوست پزشک دارم.اولش هی طفره می‌رفت تا بالاخره گفت یه اشتباهی کردم الان میخوام بدوزمش و از اینجور حرفها.منم که تو کف با اینکه احتمال میدادم طبق معمول اون موقع که نود درصد آیدی دخترونه ها دست پسرایی بود که میخواستن یا تیغ بزنن یا به طرف مقابل بخندن و اینم احتمالا پسره ولی شروع کردم به زبون ریختن که راضیش کنم ببینمش.چند روزی حتی سر کار که معمولا فرصت استفاده از گوشی کمه مرتب باهاش چت میکردم تا بالاخره شمارشو گرفتم.همون موقع بهش زنگ زدم که ریجکت کرد منم به خیال اینکه پسره و سر کارم گذاشته دیگه جوابش ندادم تا فرداش که خودش زنگ زد و دیدم صدای دخترونه پشت خطه و یکم صحبت کردیم و قطع کرد.بعد از کار زنگ زدم خاموش بود.خلاصه دیدم این خط اکثر مواقع خاموشه برا همین شک کردم که متاهل باشه ولی از بس تو کفش رفته بودم بیخیال متاهل بودنش شدم و هر جوری بود راضیش کردم که ببینمش ولی گفت فقط میاد خونه و می‌ترسه بیرون کسی ببیندش و ضمناً برا سکس میاد و نمی‌خواد رابطه عاطفی داشته باشه.منم از خدا خواسته که چند مرحله برا رسیدن بهش کم شده برا آخر هفته قرار گذاشتم به خانواده هم گفتم این هفته اضافه کاری دارم.
روز پنجشنبه زودتر از سر کار اومدم خونه و رفتم حموم و صفایی به کوچولوم دادم و یه دست هم جق زدم که موقع سکس آبم دیرتر بیاد.اومدم بیرون و رفتم داروخانه و یه اسپری دندون گرفتم با یه قرص سیلد نافیل.من ناشی کلی اسپری به کوچولوم زدم و قرص انداختم بالا و یه ربع بعد دیدم ای دل غافل کلهم بی حس شده برا همین رفتم شستمش ولی هنوز بی حس بود.یکم بعدش زنگ زد که جلو واحده منم براش در و باز کردم و منتظر شدم تا بیاد بالا و برا اولین بار ببینمش.وقتی اومد باورم نمیشد یه دختر ریزه و چادری با مقنعه.همین طور هنگ نگاهش میکردم تا اومد داخل.یکم خودمو جمع و جور کردم سریع یه بوس از لبای خوشکلش گرفتم.بوی رژ کمرنگ و کرم پودری که زده بود عالی بود.یه چرخی تو خونه زد که مطمئن بشه کسی تو خونه نیست و بعدش چادر و مقنعشو در آورد و داد به من که براش آویزون کنم.بهش چایی تعارف کردم که نخورد و گفت فقط یکم برام آب بیار.آب براش آوردم و کنارش نشستم و دستمو انداختم گردنش.با اینکه سعی میکرد خودشو آروم نشون بده ولی معلوم بود استرس داره و نگاهم نمی‌کرد منم برا اینکه یخمون باز بشه شروع کردم صحبت الکی کردن که گفت من زیاد وقت ندارم و برا چیز دیگه اومدم.منم داشتم یکم لفتش میدادم شاید بی حسیم بهتر بشه ولی دیگه چاره ای نبود ،چرخوندمش سمت خودم و شروع کردم لبای خوشکلش رو بوسیدن و مکیدن و زبون تو دهنش چرخوندن که اونم همراهی کرد و کم کم مانتوش و تاپشو رو درآوردم و سینه های کوچولوش رو با سوتین میمالیدم که خودش سوتینش رو باز کرد و گفت آروم نوک سینه هاشو گاز بگیرم منم که قحطی زده افتادم به جون سینه های نازش اونم بیکار نموند و اول تیشرتم رو درآورد و بعد شلوارک و شورتم رو با هم کشید پایین و با دستش شروع کرد کوچولوم رو بازی دادن.سیلد نافیل کار خودشو کرده بود و با اینکه بی حس بود تمام قد به احترامش ایستاده بود.منم خوشحال که بی حسه و بیشتر میتونم بکنم.کم کم اومدم سمت شکمش و نافش رو زبون زدم شلوارشو کشیدم بیرون که دیدم یه شرت عروسکی پوشیده.از رو شرتش کسش رو میبوسیدم و همزمان سینه هاشو میمالیدم.بر خلاف اندامش که ریزه بود ولی کس تپلی داشت.آروم شرتش رو کنار زدم شروع کردم به خوردن کسش.واقعا کلوچه بی نظیری داشت.یکم که خوردم گفت منم میخوام و منم به بغل خوابوندمش و 69 شدیم.با اینکه بی حس بود ولی یه جوری میک میزد که رفته بودم رو ابرا.یکم سرمو جلوتر بردم و یه سوراخ کون خوشگل دیدم و حسابی زبون زدم اونم حسابی شارژ شده بود و به بدنش پیچ و تاب میداد.وقتی سیر دلمون برا همدیگه خوردیم گفت وقتشه بذاریش تو کسم.طاقباز خوابید منم بین پاهاش نشستم و کوچولوم رو کشیدم رو کسش که حسابی لیز شده بود و چند بار تکرار کردم که خودشو کشید سمتم و فهمیدم باید بکنم توش.آروم آروم فرو کردم و شروع کردم به تلمبه زدن و حسابی آه و اوه جفتمون دراومده بود و بی حسیم هم خیلی کمتر شده بود.یکی دو دقیقه با سرعت بیشتر تلمبه زدم که گفت دراز بکش میخوام بیام بالا.اومد نشست رو کوچولوم و با دست میزونش کرد و شروع کرد بالا پایین رفتن و گاهی هم عقب جلو میکرد و منم چوچولشو میمالیدم.خسته شد و خم شد رو من منم سینه هاشو به دهن گرفتم و سرعتی براش تلمبه زدم.یکم که اینجوری کردمش بلند شد و برعکس رو کوچولو نشست و دوباره شروع کرد تلمبه زدن.تو نهایت لذت بودم و سوراخ کونشو میمالیدم ولی انگشتم تو نمی‌رفت.یهو خودشو جدا کرد و داگی ایستاد منم رفتم پشتش یکم کس و کونشو لیسیدم و فرستادمش داخل.همینجوری که داشتم میکردم سعی میکردم کونشو باز کنم ولی خیلی تنگ بود.خودش گفت دوست داری کونمو بکنی گفتم از خدامه.اونم گفت پس امتحان کن.کشیدم بیرون و یکم کونشو لیسیدم و سعی کردم انگشت توش کنم که نمی‌رفت یکم هم که فشار میدادم در می‌رفت برا همین بیخیالش شدم دوباره کردم تو کسش.دیگه بیحسی کامل رفته بود و کم کم داشتم به آخرش می‌رسیدم برا همین بهش گفتم بلند شه و یکم خم شه و دستاشو به دیوار تکیه بده .یکمم اونجوری کردمش و دوباره طاقباز خابوندمشو و با سرعت زیاد تو کسش تلمبه میزدم و سعی میکردم گردن و سینشو بخورم.اونم فکر کنم ارضا شده بود چون یکم بی‌حال شده بود.تا دیدم داره میاد کشیدم بیرون و ریختم رو شکم و سینش و ولو شدم روش.یکم که حالم جا اومد شروع کردم به بوسیدن و نوازش کردنش که انگار یهو یادش اومد دیرش شده.بلند شد و با دستمال خودشو تمیز کرد و آدرس حموم رو گرفت.باهاش تا حموم رفتم ولی نذاشت باهاش داخل برم منم اصرار نکردم.یه حوله تمیز براش بردم و خودمم رفتم دست و دهنم رو شستم.وقتی اومد سریع لباس پوشید و تند تند همون آرایش ملایمش رو انجام داد و منم که خواستم ببوسمش نذاشت و گفت آرایشم خراب میشه.درو براش باز کردم و رفت و بعد از اون روز هیچوقت تلفنش روشن نشد…

نوشته: فرهاد

دکمه بازگشت به بالا